آثار بیدل دهلوی

صفحه 41 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 هرگه به باغ بی‌تو فکندم نظر در آب تمثال من برآمد از آیینه تر درآب

2 جایی‌که شرم حسن تو آیینه‌گر شود کس روی آفتاب نبیند مگر در آب

3 صبحی عرق بهارگذشتی درین چمن هرجاگلی دمید فرو برد سر در آب

4 نتوان دم تبسم لعل تو یافتن یاقوت زهره‌ای که ندزدد جگر در آب

1 گر در این بحر اعتباری از هنر می‌دارد آب قطرهٔ بی‌قدر ما بیش ازگهر می‌دارد آب

2 فیض دریای‌کرم با حاجت ما شامل است تشنگی اصلیم ما را در نظر می‌دارد آب

3 نرم‌رفتاری به معنی خواب راحت‌کردن است بستر و بالین هم از خود زیر سر می‌دارد آب

4 آفت ممسک بود تقلید ارباب‌کرم کاغذ ابری کجا چون ابر برمی‌دارد آب

1 به‌روی‌نسخهٔ‌هستی‌که نیست جز تب وتاب نوشته‌اند خط عافیت به موج سراب

2 گرآرزو شکنی می‌شود عمارت دل شکست موج بود باعث بنای حباب

3 دلیل غفلت ما نیست غیروحشت عمر صدای آب ندارد به جز فسانهٔ خواب

4 که می‌خورد غم ویرانی عمارت هوش بنای خانهٔ زنجیر ما مباد خراب

1 ای خم مژگان شکوه نرگس مستانه‌ات چین ابر چینی طاق تغافلخانه‌ات

2 ساغر نیرنگ نه‌گردون به این دوران ناز کرد سرگرداندهٔ چشم جنون پیمانه‌ات

3 گفتگوی بیزبانان محبت دیگر است کیست فهمد غیر دل حرف ز خود بیگانه‌ات

4 ناکجا روشن شودکیفیت اسرار عشق می‌کشد مکتوب خاکستر پر پروانه‌ات

1 در شهد راحتند فقیران بوریا آسوده‌اند در شکرستان بوریا

2 بر قسمت فتاده‌کس ازپشت پا زند نی می‌خلد به ناخنش از خوان بوریا

3 برگیر و دار اهل جهان خنده می‌کند رند برهنه پای بیابان بوریا

4 بر خاک خفتگان به حقارت نظر مکن آید صدای تیغ ز عریان بوریا

1 وقت پیری شرم دارید از خضاب مو، سیاهی دیده‌است اینجابه‌خواب

2 چشم دقت جوهری پیداکنید جز به روزن ذره‌کم دید آفتاب

3 اعتبار‌ات آنچه دارد ذلت است تاگهرگل کرد رفت از قطره آب

4 چشم بستن رمز معنی خواندن است نقطه می‌باشد دلیل انتخاب

1 پیام داشت به عنقا خط جبین حباب که‌گرد نام نشسته است بر نگین حباب

2 نفس‌شمار زمانیم تا نفس نزدن همین شهور حباب و همین سنین حباب

3 ز ششجهت مژه بندید و سیرخویش‌کنید نگه‌کجاست به چشم خیال بین حباب

4 ز عمر هرچه رود، آمدن نمی‌داند مخور فریب نفسهای واپسین حباب

1 به نیم‌گردش آن چشم فتنه رنگ شراب شکست بر سرمن شیشه صد فرنگ شراب

2 ز خود تهی شدن آغوش بی‌نیازی اوست به رنگ شیشه برآ، نیست باب سنگ شراب

3 دماغ مشرب عشاق قطره حوصله‌ نیست محیط جرعه شود تا کشد نهنگ شراب

4 نگه بهار وتصوربهشت وهوش چمن ز نشئه می‌رسد امروزگل به چنگ شراب

1 تاب زلفت سایه آویزد به طرف آفتاب خط مشکینت شکست آرد به حرف آفتاب

2 دیده در ادراک آغوش خیالت عاجز است ذره کی یابدکنار بحر ژرف آفتاب

3 بینی‌ات آن مصرع عالی است کز انداز حسن دخل نازش دارد انگشتی به حرف آفتاب

4 ظلمت ما را فروغ نور وحدت جاذب است سایه آخر می‌رود ازخود به طرف آفتاب

1 می‌دهد دل را نفس آخر به سیل اضطراب خانهٔ آیینه‌ای داریم و می‌ گردد خراب

2 در محیط عشق تا سر درگریبان برده‌ایم نیست چون‌گرداب رزق‌ما به‌غیرازپیچ وتاب

3 کاش با اندیشهٔ هستی نمی‌پرداختیم خواب دیگر شد غبار بینش از تعبیر خواب

4 یک گره‌وار از تعلق مانع وارستگی‌ست موج اینجا آبله درپاست از نقش حباب

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی