ما و من شور گرفتاریهاست از بیدل دهلوی غزل 440
1. ما و من شور گرفتاریهاست
ربشهٔ دانهٔ زنجیر صداست
...
1. ما و من شور گرفتاریهاست
ربشهٔ دانهٔ زنجیر صداست
...
1. نسبت اشراف با دونان خطاست
سر اگرگردید نتوانگفت پاست
...
1. نشئهٔ هستی به دور جام پیری نارساست
قامت خم گشته خط ساغر بزم فناست
...
1. نفس محرک جسم به غم فسرده ماست
غبار خاکنشین را، رم نسیم عصاست
...
1. نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست
عافیت در خانهٔ آیینه نقش بوریاست
...
1. نه جاه مایهٔ عصیان نه مال غفلتزاست
همین نفس که تواش صید الفتی دنیاست
...
1. یاد آن جلوه ز چشمم گره اشک گشاست
شوق دیدار پرستان چقدر آینه زاست
...
1. بازگردون در عبیرافشانی زلف شب است
سرمهٔخطکه امشب نور چشمکوکب است
...
1. تیرهبختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است
سرمهٔ لاف جهانگلکردن دود شب است
...
1. چشم خرد آیینهٔ جام می ناب است
ابروی سخن در شکن موج شراب است
...
1. بسکه سودای توام سرتا به پا زنجیر پاست
مویسر چوندود شمعمجمعبا زنجیر پاست
...
1. چون حبابم الفت وهم بقا زنجیرپاست
خانه بر دوش طبیعت را هوا زنجیر پاست
...