1 کلک مصوراز چه ننگ،کرد نظربهسوی ما رنگ شکسته غیرشرم خنده نزدبه روی ما
2 چارهٔ عیب زندگی غیر عدمکه میکند سخت به روی ما فتاد بخیهٔ بیرفوی ما
3 باهمه وضع پیش و پس نیستکسی خلافکس زشتی ما نمود وبس آینه را عدوی ما
4 میگذرد نسیم مصر بالگشا از این چمن لیک دماغگلکراست تا برسد به بوی ما
1 سجود خاک راحتگرهوا جوشاند ازسرها تپیدن محمل دریاکشد بر دوشگوهرها
2 شب هجرت به آن توفان غبارانگیخت آه من که میدان پریدن تنگ شد بر چشم اخترها
3 شهید انتظار جلوهٔ تیغ کهام یارب که چون شمعم زیکگردن بلندی میکندسرها
4 در آنگلشنکه نخل او علمگردد به رعنایی رسایی ری-پزد بر سر سرو و صنوبرها
1 از ما پیام وصل تهیکرد جای ما آخر به ما رسید ز جانان دعای ما
2 موجگهر خجالت جولانکجا برد از سعی نارسا به سر افتاد پای ما
3 با نرگست چه عرض تمنا دهدکسی دیدیم سرمهایکه نگه شد صدای ما
4 دامان نازت از چه تغافل شکستهاند کز ما پر است آینهٔ بیصفای ما
1 کوتاه نیست سلسلهٔ دود آه ما آشفتگی به زلفکه واگرد راه ما
2 صافطرب ز هستی مادردکلفتاست دارد نفس چو آینه روز سیاه ما
3 دریاد جلوهٔ تو دل از دست دادهایم نو حیرت است آینهٔ کم نگاه ما
4 زین باغسعیشبنمما داغیأس برد برگی نیافتیم کهگردد پناه ما
1 شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما سرکوب بال وپر شد بیدست پایی ما
2 درکارگاه امکان بیشبهه نیست فطرت تمثال میفروشد آیینهزایی ما
3 زان پنجهٔ نگارین نگرفت رنگ و بویی پامال یأسگردید خون حنایی ما
4 یارب مباد آتش از شعله بازماند خاک است بر سر ما از نارسایی ما
1 چو شمع یک مژه واکن زپرده مست برون آ بگیرپنبه ز مینا قدح بدست برونآ
2 نه مرده چند شوی خشت خاکدان تعلق دمی جنونکن وزین دخمههای پست برون آ
3 جهان رنگ چه دارد به جز غبار فسردن نیاز سنگ کن این شیشه از شکست برون آ
4 ثمرکجاست درین باغگو چو سرو و چنارت ز آستین طلب صدهزار دست برون آ
1 کدامین نشئه بیرون داد راز سینهٔ مینا که عکس موج میشد جوهرآیینهٔ مینا
2 چنان صاف ست از زنگکدورت سینهٔ مینا که میتابد چو جوهر نشئه از آیینهٔ مینا
3 سزدگرگوش ساغر آشنای این نواگردد که راز میکشانگلکرده است از سینهٔ مینا
4 کدورت با صفای مشرب ما برنمیآید نبندد صورت تمثال زنگ آیینهٔ مینا
1 پر تشنه است حرص فضولیکمین ما یارب عرق به خاک نریزد جبین ما
2 آه از حلاوت سخن وخلق بیتمیز آتش به خانهٔ که زند انگبین ما
3 عمریست با خیالگر و تاز پهلویم گردون به رخش موجگهربست زین ما
4 غیراز شکست چینی دلکاین زمان دمید مویی نداشت خامهٔ نقاش چین ما
1 ای موجزن بهار خیالت ز سینهها جوش پری نشسته برون ز ابگینهها
2 جور تهر پنبهکارگلستان داغ دل تیغت زبان ده دهن زخم سینهها
3 سودایی تو با گهر تاج خسروان جوید ز جوش آبلهٔ پا قرینهها
4 ازفضل ورحمت تولب رشک می گزد بر ناخن شکستهکلید خزینهها
1 پیش آن چشم سخنگو موج می در جامها چون زبان خامشان پیچیده سر در کامها
2 رنگ خوبی را ز چشم او بنای دیگر است روغن تصویر درد حسن ازین بادامها
3 موج دریا را تپیدن رقص عیش زندگیست بسمل او را به بیآرامیست آرامها
4 از مذاق ناز اگر غافل نباشد کام شوق میتوان صد بوسه لذت بردن از دشنامها