آثار بیدل دهلوی

صفحه 29 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 داغ‌گل‌کرد بهار از اثر لالهٔ ما سرمه‌گردید صدای جرس نالهٔ ما

2 محوجولان هوس‌گشت سروبرگ نمو داشت پرگار هوا شعلهٔ جوالهٔ ما

3 چند چون چشم بتان قافله‌سالاری ناز اثر روز سیاه است به دنبالهٔ ما

4 با همه جهل‌گر از زاهد ومکرش پرسی سامری نیست فسون قابل‌گوسالهٔ ما

1 ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها

2 سوادنامه هم‌کم‌نیست در منع صفای دل به حیرانی مژه برداشتم‌کردم عمارتها

3 به‌ذوق‌کعبه‌مگذر ازطواف‌کلبهٔ مجنون غبار معنی الفت مباشید از عبارتها

4 هجوم‌داغ عشقت‌کرد ایجاد سرشک من زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها

1 مارا زگرد این دشت‌عزمی است رو به‌دریا پرکهنه شد تیمم اکنون وضو به دریا

2 کرکسب اعتبارات دوری ز بزم انس است یک قطره چون‌گوهرنیست بی‌آبرو به دریا

3 شرم غنا چه مقدار بر فطرتم‌گران بود کزیک عرق چوگوهررفتم فرو به دریا

4 بی‌ظرف همتی نیست درعشق غوطه خوردن گرحرص تشنه‌کام است ترکن‌گلو به دریا

1 به پیری الفت حرص و هوس شد آینهٔ ما بهار رفت‌که این خار و خس شد آینهٔ ما

2 به حکم عجز نکردیم اقتباس تعین همین مقابل مور و مگس شد آینهٔ ما

3 به باد سعی جنون رفت رنگ جوهرتسکین چنین‌که تاخت‌که نعل فرس شد آینهٔ ما؟

4 فغان‌که بوی حضوری نبردکوشش فطرت چوصبح طعمهٔ زنگ نفس شد آینهٔ ما

1 بر قماش پوچ هستی تا به‌کی وسواس‌ها پنبه‌ها خواهد دمید آخر ازین کرباس‌ها

2 شیشهٔ ساعت خبر ز ساز فرصت می‌دهد خودسران غافل مباشید از صدای طاس‌ها

3 عبرت آنجا کز مکافات عمل گیرد عیار ناخنی دارند در جنگ درودن داس‌ها

4 اهل دنیا را به نهضت‌گاه آزادی چه‌کار در مزابل فارغند از بوی گل کناس‌ها

1 نگردد همت موجم قفس فرسودگوهرها به رنگ دود درتوفان آتش می‌زنم پرها

2 زبان خامهٔ من زخمهٔ سازکه شد یارب که خط پرواز دارد چونا صدا از تار مسطرها

3 خطی در جلوه می‌آید زلعل می‌پرست او سزدگر آشنای سرمه‌گردد چشم ساغرها

4 به رنگ غنچهٔ خون بستهٔ دلهای مشتاقان ز سودای خطش بر دود دل پیچیده دفترها

1 ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا فصل سیر دل‌گذشت اکنون به‌چشم مابیا

2 می‌کشد خمیازهٔ صبح‌، انتظار آفتاب در خمار آباد مخموران قدح‌پیما بیا

3 بحر هرسو رو نهد امواج‌گرد راه اوست هردو عالم در رکابت می‌دود تنها بیا

4 خلوت اندیشه حیرت‌خانهٔ دیدار تست ای‌کلید دل در امید ما بگشا بیا

1 زهی نظّاره را ازجلوهٔ حسن تو زیورها رگ برگ‌گل ازعکس تو درآیینه جوهرها

2 سر سودایی ما را غم دستارکی پیچد که‌همچون غنچه‌از بویت به‌توفان‌می‌رود سرها

3 به حیرت رفتگانت فارغند از فکر آسودن که بیداری‌ست خواب ناز این آیینه بسترها

4 ندارد هیچ قاصد تاب مکتوب محبت را مگر این شعله بربندیم بر بال سمندرها

1 مآل‌کار چه بیندکسی نظر به هوا نمی‌توان خبر پاگرفت سر به هوا

2 درتن چمن ز جنونکاری خیال مپرس به خاک‌ریشه وگل می‌کند ثمر به هوا

3 زمین مزرع‌ایجاد بس‌که تنگ فضاست نمونکاشته تخم شرر مگربه هوا

4 به‌عافیتگه خاکسترم چو شعله سری‌ست مباد ذوق فضولی‌کند خبر به هوا

1 نخل شمعیم‌که در شعله دود ریشهٔ ما عافیت سوز بود سایه اندیشهٔ ما

2 بسکه چون جوهرآیینه تماشا نظریم می‌چکد خون تحیر ز رگ و ریشهٔ ما

3 یک نفس ساکن دامان حبابیم امروز ورنه چون آب روانی‌ست همان پیشهٔ ما

4 گرد صحرای ضعیفی‌گره دام وفاست ناله دامن نفشاند ز نی بیشهٔ ما

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی