آثار بیدل دهلوی

صفحه 27 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 در باغ دل نهان بود از رفتگان نشان‌ها این آتش آگهی داد ما را ز کاروان‌ها

2 چندان که شمع کاهد با عافیت قرین است بازار ما ندارد سودی به این زبان‌ها

3 تنگی ز بس فشرده‌ست این عرصهٔ جدل را میدان خزیده یکسر در خانهٔ کمان‌ها

4 این وادی غرورست فهمیده بایدت رفت در جاده است اینجا خواباندن سنان‌ها

1 بسکه شدحیرت‌پرست جلوه‌ات‌گلزارها گل زبرگ خویش دارد پشت بر دیوارها

2 دل ز دام حلقهٔ زلفت چه سان آید برون مهره را نتوان‌گرفتن از دهان مارها

3 از نوای حسرت دیدار هم غافل مباش ناله دارد بی‌تو مژگانم چو موسیقارها

4 دستگاه شوخی دردند دلهای دو نیم نیست بال ناله جز واکردن منقارها

1 ای بهار جلوه بس‌کن کز خجالت یارها در عرق شستند خوبان رنگ از رخسارها

2 می‌شود محو از فروغ آفتاب جلوه‌ات عکس در آبینه همچون سایه بر دیوارها

3 ناله بسیار است اما بی‌دماغ شکوه‌ایم بستن منفار ما مهری‌ست بر طومارها

4 شوق‌دل ومانده پست و بلند دهر نیست نالهٔ فرهاد بیرون است ازین کهسارها

1 شفق در خون حسرت می‌تپد از دیدن مینا عقیق آب روان می‌گردد از خندیدن مینا

2 جگرها بر زمین می‌ریزد ازکف رفتن ساغر دلی در زیر پا دارد به سر غلتیدن مینا

3 بنال از درد غفلت آنقدرکز خود برون آیی به قدرقلقل است ازخویش دامن چیدن مینا

4 سراغ عیش ازین محفل مجوکز جوش‌دلتنگی صدای‌گریه پیچیده‌ست بر خندیدن مینا

1 فلک این سرکشی چند از غبار آرمیدن‌ها نمی‌بایست از خاک اینقدر دامن کشیدن‌ها

2 مخور ای شمع از هستی فریب مجلس‌آرایی که یک گردن نمی‌ارزد به چندین سر بریدن‌ها

3 همان بهتر که عرض ریشه در خاک عدم باشد به رنگ صبح، برق حاصل است اینجا دمیدن‌ها

4 شبی از بی‌خودی نظارهٔ آن بی‌وفا کردم کنون چشمم چو شمع کشته داغ است از ندیدن‌ها

1 نبود به غیر نام تو ورد زبان ما یک حرف بیش نیست زبان در دهان ما

2 چون شمع دم زشعلهٔ شوق تومی‌زنیم خالی مباد زین تب‌گرم استخوان ما

3 عرض فنای ما نبود جز شکست رنگ چون شعله برگریز ندارد خزان ما

4 گرد رمی به روی شراری نشسته‌ایم ای صبر بیش از ازین نکنی امتحان ما

1 چندین دماغ دارد اقبال و جاه مینا بر عرش می‌توان چید از دستگاه مینا

2 رستن ز دورگردون بی‌می‌کشی‌محال‌است دزدیده‌ام ز مینا سر در پناه مینا

3 دورفلک جنون‌کرد ما را خجل برآورد برخود زشرم بستیم آخرگناه مینا

4 تا می‌رسد به ساغربرهوش ما جنون زد یوسف پری برآمد امشب زچاه مینا

1 زهی سودایی شوق تو مذهب‌ها و مشرب‌ها به یادت آسمان سیر تپیدن جوش یارب‌ها

2 مبادا از سرم کم سایهٔ سودای گیسویت چو مو نشو و نمایی دیده‌ام در پردهٔ شب‌ها

3 جدا از اشک شد چشم سراب دشت حیرانی همان خمیازهٔ خشکی‌ست بی‌اطفال‌، مکتب‌ها

4 بس است از دود دل‌، جوهرفروش آیینهٔ داغم به غیر از شام مژگانی ندارد چشم کوکب‌ها

1 چو شمعم از خجالت رهنمود نارسیدن‌ها به جای نقش پا در پیش پا دارم چکیدن‌ها

2 ز یک ‌تخم شرر صد کشت عبرت کرده‌ام خرمن ازین مزرع درودن می‌دمد پیش از دمیدن‌ها

3 گلستان جنون را آن نهال شوق دربارم که چون آهم برون می‌آرد از خود قد کشیدن‌ها

4 در آن وادی که طاقت‌ها به عرض امتحان آید نگاه ما ز خود رفتن‌، سرشک ما دویدن‌ها

1 پا به نومیدی شکست آزادی دلخواه ما گرد چین دستی نزد بر دامن‌کوتاه ما

2 کوشش اشکیم برما تهمت جولان مبند تا به خاک از لغزش پاکاش باشد راه ما

3 چون حباب‌ازکارگاهٔأس می‌جوشیم‌و بس جز شکست دل چه‌خواهد بود مزد آه ما

4 غفلت‌کم فرصتی میدان ‌لاف‌کس مباد در صف آتش علمدار است برگ کاه ما

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی