1 آنچه نذر درگه آوردیم ما تحفه، شیئالله آوردیم ما
2 جان محزون پیشتاز عجز بود آه بر لب هرگه آوردیم ما
3 خاک پست و دامن گردون بلند عذر دست کوته آوردیم ما
4 آمدیم از عالم یکتا و لیک عالمی را همره آوردیم ما
1 عمریستگردگردش رنگ خودیم ما چون آسیا فلاخن سنگ خودیم ما
2 دریاد زندگی به عدم ناز کنیم رنگ حنای رفته زچنگ خودیم ما
3 فرصتکجاست تا به تظلم جنونکنیم دنبالهای زگرد ترنگ خودیم ما
4 فکر و وقار و خفتکس در خیالکیست کم نیستگرترازوی سنگ خودیم ما
1 بسکه از ساز ضعیفیها خبر داریم ما چنگ میگردیم اگر یک ناله برداریم ما
2 عاشقان را صندل آسودگی دردسرست تا به سر، دردی نباشد، دردسر داریم ما
3 ازکمال ما ممیپرسیکه چون آه حباب در خود آتش میزنیم از بس اثر داریم ما
4 خاک گردیدیم و از ما آبرویی گل نکرد رنگ و بوی سبزههای پی سپر داریم ما
1 تا دربنگلزار چون شبنمگذر داریم ما بادهای در جام عیش از چشم تر داریم ما
2 سهل نبود در محیط دهر پاس اعتبار آبرویی چونگهر همراه سر داریم ما
3 چون صداهرچند در دامقس واماندهایم از شکست خاطر خود بال وپر داریم ما
4 کی به سیلگفتگو بنیاد ماگیرد خلل کوه تمکین خانهای ازگوشکر داریم ما
1 حیرت دیدار سامان سفر داریم ما دامن آیینه امشب برکمر داریم ما
2 تا سراغگوهر دل در نظر داریم ما روزوشب گردابوش درخودسفر داریمما
3 خندهٔ ماچون گل از چاکگریباناستو بس نسخهای از دفتر صنع سحر داریم ما
4 بیتأمل صورت احوال ما نتوان شناخت کسوت آهی چو دود دل به بر داریم ما
1 نام خود را تا به رسوایی علم داریم ما از ملامتکی به دل یک ذره غم داریم ما
2 از قناعت بود ما را دستگاه همتی چون هما در ظل بال خودکرم داریم ما
3 بر امید آنکه یابیم از دهان او نشان روی خود را جانب ملک عدم داریم ما
4 در حرم،گه شیخ وگاهی راهب بتخانهایم هرکجا باشیم بیدل یک صنم داریم ما
1 صورت وهم به هستی متهم داریم ما چون حباب آیینه بر طاق عدم داریم ما
2 محملماچونجرس دوشتپشهایدلاست شوق پندارد درین وادی قدم داریم ما
3 آنقدر فرصتکمین قطع الفتها نهایم عمر صبحیم از نفس تیغ دو دم داریم ما
4 میتوان از پیکرما یکجهان محرابریخت همچوابرو هرسر مو وقف خم داریم ما
1 باکمال اتحاد ازوصل مهجوریم ما همچو ساغر می بهلب داریم و مخموریم ما
2 پرتو خورشید جز در خاک نتوان یافتن یکزمین و آسمان از اصل خود دوریمما
3 درتجلی سوختیم وچشم بینش وا نشد سخت پابرخاست جهل مامگرطوریم ما
4 با وجود ناتوانی سر بهگردون سودهایم چون مه سرخط عجزیم ومغروریم ما
1 طرح قیامتی ز جگر میکشیم ما نقاش نالهایم و اثر میکشیم ما
2 توفان نفس نهنگ محیط تحیریم آفاق راچوآینه در میکشیم ما
3 ظالمکند به صحبت ما دل زکین تهی از جیب سنگ نقد ش؟ر میکشیم ما
4 زین عرض جوهریکه درآیینه دیدهایم خط بر جریدههای؟ر میکشیم ما
1 عمریست ناز دیدهٔ تر میکشیم ما از اشک، انتظارگهر میکشیم ما
2 تسخیرحسن درخور حیرتنگاهی است صید عجب به دام نظرمیکشیم ما
3 دامنکشان ز ناز به هر سوگذرکنی چون سایه زیرپای توسرمیکشیم ما
4 از خلق اگرکنارهگرفتیم مفت ماست کشتی زچارموج خطرمیکشیم ما