گر بهاین وحشتدهدگرد از بیدل دهلوی غزل 239
1. گر بهاین وحشتدهدگرد جنونسامان ما
تا سحرگشتنگریبان میدرد عریان ما
...
1. گر بهاین وحشتدهدگرد جنونسامان ما
تا سحرگشتنگریبان میدرد عریان ما
...
1. نبود به غیر نام تو ورد زبان ما
یک حرف بیش نیست زبان در دهان ما
...
1. خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما
به قدر انتظار ما جمال مدعا بنما
...
1. پر تشنه است حرص فضولیکمین ما
یارب عرق به خاک نریزد جبین ما
...
1. بیربشه سوخت مزرع آه حزین ما
درد دلی نکاشت قضا در زمین ما
...
1. پا به نومیدی شکست آزادی دلخواه ما
گرد چین دستی نزد بر دامنکوتاه ما
...
1. کوتاه نیست سلسلهٔ دود آه ما
آشفتگی به زلفکه واگرد راه ما
...
1. نخل شمعیمکه در شعله دود ریشهٔ ما
عافیت سوز بود سایه اندیشهٔ ما
...
1. میخورد خون نفس اندر دل غم پیشهٔ ما
جوهرتیغ بود خارو خس بیشهٔ ما
...
1. داغگلکرد بهار از اثر لالهٔ ما
سرمهگردید صدای جرس نالهٔ ما
...
1. غنچهسان بیدر است خانهٔ ما
بیضه گل کرده آشیانهٔ ما
...
1. سعی دیر و حرم بهانهٔ ما
برد ما را زآستانهٔ ما
...