1 بیثمری حصار شد در چمن امید ما طرهٔ امن شانهزد سایهٔ برگبید ما
2 آینهداری فنا ناز هوس نمیکشد خط به رقمکشیدهاند از ورق سفید ما
3 دردسر جهان رنگ درخور دانش است و بس نیست بهکسب عافیت غیرجنون مفید ما
4 دعوی احتیاج پوچ خجلت سعیکس مباد قفل جهان بیدری زنگ زد ازکلید ما
1 لغزشی خورده ز پا تا سر ما خنده دارد خط بیمسطر ما
2 ذره پر منفعل اظهار است کو هیولا وکجا پیکر ما
3 مینهد بر خط زنهار انگشت موی چینی زتن لاغرما
4 خنده زن شمع ازبن بزمگذشت گل بچینید ز خاکستر ما
1 نیست خاکسترما شعله صفت بسترما رنگ آرام برون تاخته ازپیکر ما
2 نالهها در شکن دام خموشی داریم خفته پرواز در آغوش شکست پر ما
3 اشک شمعیمکه از خجلت اظهار نیاز با عرق میچکد از جبههٔ خودگوهر ما
4 معنی آبلهٔ بسته به خون جگریم بیتأمل نگذشتهستکسی از سر ما
1 آخر به لوح آینهٔ اعتبار ما چیزی نوشتنیست به خط غبار ما
2 بزم از دل گداخته لبریز میشود مینا اگر کنند ز سنگ مزار ما
3 آتش به دامن است کف دست بیبران راحت مجو ز سایهٔ برگ چنار ما
4 ما و سراغ مطلب دیگر چه ممکن است در چشم ما شکست ضعیفی غبار ما
1 خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما میدود مرکز همان سر بر خط پرگار ما
2 از ادبپروردگان یاد تمکین توایم موی چینی میفروشد ناله درکهسار ما
3 سعی ماچون شمعبیتاب هوای نیستیست تا پر رنگیست ز خود میکند منقار ما
4 گرهمهمخمل شودخواببهار اینجاتراست سایهٔ گل پر عرقریزست درگلزار ما
1 سخت موهوم است نقش پردهٔ اظهار ما حیرت است آیینهدار پشت و روی کار ما
2 چون نگه در خانهٔ چشم خیال افتادهایم سایهٔ مژگان تصور کن در و دیوار ما
3 ریزش خون تمنا، گلفروشیهای رنگ پرفشانیهای حیرت بلبل گلزار ما
4 ناله در پرواز دارد کوشش ما چون سپند کز گداز بال و پر وا میشود منقار ما
1 همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما چه قیامتیکه نمیرسی زکنار ما بهکنار ما
2 چو غبار ناله به نیستان نزدیمگامی از امتحان که ز خودگذشتن مانشد بههزارکوچهدچارما
3 چقدر ز خجلت مدعا زدهایم بر اثر غنا که چورنگ دامن خاکهم نگرفت خون شکارما
4 همهرا بهعالم بخودی قدحیست از می عافیت سر و برگگردش رنگ ببین چه خطیکشد بهحصار ما
1 چون سروکلفتی چند پیچیدهاند بر ما بار دگر نداریم دل چیدهاند بر ما
2 بریک نفس نشاید تکلیف صد فغان بست نیهای این نیستان نالیدهاند بر ما
3 چونگوهر از چهجرأت زین ورطه سربرآریم امواج آستینها مالیدهاند بر ما
4 در عرصهگاه عبرت چون رنگ امتحانیم هرجاست دست و تیغی یازیدهاند بر ما
1 رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما حلقه میسازد صدا را نسبت زنجیر ما
2 مزرع بیحاصل جسم آبیار عیش نیست ناله بایدکاشتن در خاک دامنگیر ما
3 بیسبب چون سایه پامال دوعالم عبرتیم خوابکوتا مخملی بافد به خود تعبیر ما
4 نسخهٔ جمعیتدلگر بهاین آشفتگیست نیست ممکن لب به هم آوردن ازتقریر ما
1 نغمه رنگ افتاده نقش بینشان تأثیر ما مطربی کوکز سر ناخنکشد تصویر ما
2 سرمه تفسیر حیا عنوانکتاب عبرتیم تهمت تقریرنتوان بست برتحریر ما
3 قبل و بعد عالم تجدید، تجدید است و بس نیست تقدیمیکه بیشی جوید ازتأخیر ما
4 از شرار سنگ نتوان بست نام روشنی رنگ شب درد چراغ خانهٔ دلگیر ما