تا بویگل به رنگ ندوزد لباس از بیدل دهلوی غزل 203
1. تا بویگل به رنگ ندوزد لباس ما
عریانگذشت زین چمن امید ویاس ما
...
1. تا بویگل به رنگ ندوزد لباس ما
عریانگذشت زین چمن امید ویاس ما
...
1. اینقدر نقشی که گل کرد از نهان و فاش ما
صرف رنگی داشت بیرون صدف نقاش ما
...
1. ای جگرها داغدار شوق پیکان شما
چاکهای دل نیام تیغ مژگان شما
...
1. شور صد صحرا جنونگرد نمکدان شما
ای قیامث صبحخیز لعل خندان شما
...
1. ای همه آیات قدرت ظاهر از شان شما
کارهای مشکل آفاق آسان شما
...
1. ز فسانهٔ لب خامشکه رسید مژده بهگوش ما
کهسخنگهر شد و زدگره بهزبان سکته خروش ما
...
1. افتاده زندگی بهکمین هلاک ما
چندانکه وارسی به سر ماست خاک ما
...
1. به خیال چشمکه میزند قدح جنون دل تنگ ما
که هزار میکده میدود به رکابگردش رنگ ما
...
1. سلسلهٔ شوقکیست سر خط آهنگ ما
رشته به پا میپرد از رگ گل رنگ ما
...
1. آیینهٔ چندین تب وتاب است دل ما
چون داغ جنون شعله نقاب است دل ما
...
1. هم آبله هم چشم پر آب است دل ما
پیمانهٔ صد رنگ شراب است دل ما
...
1. نشود جاه و حشم شهرت خام دل ما
این نگینها متراشید به نام دل ما
...