آثار بیدل دهلوی

صفحه 18 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 عیش داند دل سرگشته پریشانی را ناخدا باد بودکشتی توفانی را

2 اشک در غمکدهٔ دیده ندارد قیمت از بن چاه برآر این مه‌کنعانی را

3 عشق نبود به عمارتگری عقل شریک سیل ازکف ندهد صنعت ویرانی را

4 ازخط و زلف‌بتان تازه‌دلیل است‌که حسن کرده چتر بدن اسباب پریشانی را

1 فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را به غلتانی رساند آب درگوهر روانی را

2 چوگل‌دروقت پیری می‌کشی خمیازهٔ‌حسرت مکن ای غنچه صرف خواب شبهای جوانی را

3 نباید راستی از چرخ کجرو آرزوکردن مبادا با خدنگیها بدل سازی‌کمانی را

4 چه داری از وجود ای ذره غیر ازوهم پروازی عدم باش و غنیمت‌دار خورشید آشیانی را

1 هرکجا نسخه‌کنند آن خط ریحانی را نیست جز ناله‌کشیدن قلم مانی را

2 پیش از آن‌کز دم شمشیر تو نم بردارد شست حیرت ورق دیدهٔ قربانی را

3 مطلب شوخی پرواز ز موج گهرم به قفس کرده‌ام امید پرافشانی را

4 اشک ما صرف تبهکاری غفلت گردید ریخت این ابر سیه جوهر نیسانی را

1 نباشد یاد اسباب طرف وحشت‌گزینی را شکست دامنم بر طاق نسیان ماند چینی را

2 ز احسان جفا تمهید گردون نیستم ایمن که افغان‌کرد اگر برداشت از آهم حزینی را

3 محبت پیشه‌ای از نقش بی‌دردی تبراکن همین داغ است اگر زیبنده باشد دلنشینی را

4 حسد تاکی تعصب چند اگر درد دلی داری نیاز زاهدان بیخبرکن درد دینی را

1 ربود از بس خیال ساعد او هوش ماهی را نمی‌باشد خبر از شور دریاگوش ماهی را

2 نفس دزدیدنم در شور امکان ریشه‌ها دارد زبان با موج می‌جوشد لب خاموش ماهی را

3 ز دمسردی دوران کم نگرددگرمی دلها فسردن‌مشکل است از آب‌دریا جوش ماهی را

4 حریصان را نباشد محنت از حمالی دنیا گرانی‌کم رسد از بار درهم دوش ماهی را

1 اثر دور است ازین یاران حقوق آشنایی را سر وگردن مگر ظاهرکند درد جدایی را

2 ز بی‌دردی جهان غافل بُوَد از عافیت‌بخشی چه داند استخوان نشکسته قدر مومیایی را

3 کشاکشها نفس را ازتعلق برنمی‌آرد ز هستی بگسلم‌کاین رشته دریابد رسایی را

4 زفکر ما و من جستن تلاشی تند می‌خواهد مکن تکلیف طبع این مصرع زورآزمایی را

1 کو ذوق نگاهی‌که به هنگام تماشا چون دیده‌گریبان درم از نام تماشا

2 چشمم به تمنای توگرداند نگاهی گل‌کرد به صد رنگ خط جام تماشا

3 شد عمروبه راه طلبت چشم نبستم قاصد مژه‌ام سوخت به پیغام تماشا

4 هشدارکه این منظر نیرنگ ندارد غیر از مژه برداشتنت بام تماشا

1 درین محفل که دارد شام بربند و سحر بگشا معما جز تأمل نیست یک مژگان نظر بگشا

2 ندارد عبرت احوال دنیا فرصت‌اندیشی گرت چشمی‌ست از مژگان گشودن پیشتر بگشا

3 به‌کار بسته‌ای دل آسمان عاجزتر است از ما محیط از ناخنی دارد بگو عقد گهر بگشا

4 خرد از کلفت اسباب‌، آزادی نمی‌خواهد مگر شور جنون گوید که دستارت ز سر بگشا

1 نرسیدی به فهم خود ره عزم دگرگشا به جهانی‌که نیستی مژه بربند و درگشا

2 زگرانجانی‌ات مبادکه شود ناله منفعل به جنون سپند زن پی منقار پرگشا

3 تپش خلق پیش وپس نه زعشق است نی هوس شررکاغذ است و بس تو هم اندک نظرگشا

4 ز فسردن مکش تری به فسونهای عافیت همه‌گر موج‌گوهری به رمیدن‌کمرگشا

1 اگر مردی در تسلیم زن راه طلب مگشا ز هر مو احتیاجت‌گرکند فریاد لب مگشا

2 خم شمشیر جرأت صرف ایجاد تواضع‌کن به‌این‌ناخن همان جزعقدة چین‌غضب‌مگشا

3 خریداران همه سنگند معنیهای نازک را زبان خواهی‌کشید اجناس بازار حلب مگشا

4 ز علم عزت و خواری به مجهولی قناعت‌کن تسلی برنمی‌آید معمای سبب مگشا

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی