1 مپسند جزبه رهن تغافل پیام ما لعل ترا نگین نگرفتهست نام ما
2 پوشیده نیست تیرگی بخت عاشقان آیینهٔ چراغ به دست است شام ما
3 کس با دلگرفته چه صید آرزوکند این غنچه وا شودکهگل افتد به دام ما
4 صد رنگ خون به جیب تأمل نهفتهایم ضبط نفس چنو زخم دلست التیام ما
1 سخت موهوم است نقش پردهٔ اظهار ما حیرت است آیینهدار پشت و روی کار ما
2 چون نگه در خانهٔ چشم خیال افتادهایم سایهٔ مژگان تصور کن در و دیوار ما
3 ریزش خون تمنا، گلفروشیهای رنگ پرفشانیهای حیرت بلبل گلزار ما
4 ناله در پرواز دارد کوشش ما چون سپند کز گداز بال و پر وا میشود منقار ما
1 رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما حلقه میسازد صدا را نسبت زنجیر ما
2 مزرع بیحاصل جسم آبیار عیش نیست ناله بایدکاشتن در خاک دامنگیر ما
3 بیسبب چون سایه پامال دوعالم عبرتیم خوابکوتا مخملی بافد به خود تعبیر ما
4 نسخهٔ جمعیتدلگر بهاین آشفتگیست نیست ممکن لب به هم آوردن ازتقریر ما
1 چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ما یک مژه تا واشود صد دشت آغوشیم ما
2 حیرت ما ازدرشتیهای وضع عالم است دهرتاکهسار شد آیینه میجوشیم ما
3 شمع فانوس حباب از ما منورکردهاند روشنی داریم چندانیکه خاموشیم ما
4 چشمبند غفلت هستی تماشاکردنیست دهرشور محشرست وپنبه درگوشیم ما
1 بسکه از ساز ضعیفیها خبر داریم ما چنگ میگردیم اگر یک ناله برداریم ما
2 عاشقان را صندل آسودگی دردسرست تا به سر، دردی نباشد، دردسر داریم ما
3 ازکمال ما ممیپرسیکه چون آه حباب در خود آتش میزنیم از بس اثر داریم ما
4 خاک گردیدیم و از ما آبرویی گل نکرد رنگ و بوی سبزههای پی سپر داریم ما
1 آنچه نذر درگه آوردیم ما تحفه، شیئالله آوردیم ما
2 جان محزون پیشتاز عجز بود آه بر لب هرگه آوردیم ما
3 خاک پست و دامن گردون بلند عذر دست کوته آوردیم ما
4 آمدیم از عالم یکتا و لیک عالمی را همره آوردیم ما
1 تا بویگل به رنگ ندوزد لباس ما عریانگذشت زین چمن امید ویاس ما
2 دل داشت دستگاه دو عالم ولی چه سود با ما نساخت آینهٔ خودشناس ما
3 خاکی و سایهای همهجا فرش کردهایم در خانهای که نیست همین بس پلاس ما
4 آیینهٔ سراب خیالیم چاره نیست چسزی نمودهاند به چشم قیاس ما
1 نشود جاه و حشم شهرت خام دل ما این نگینها متراشید به نام دل ما
2 ذرهای نیستکه بیشور قیامت یابند طشتنه چرخ فتادهست ز بام دل ما
3 نشئهٔ دورگرفتاری ما سخت رساست حلقهٔ زلفکه دارد خط جام دل ما
4 صبح هم با نفس ازخویش برون میآید که رساندهست بر افلاک پیام دل ما؟
1 پیش توانگرمنشان، پهلوی لاغر مگشا دستبههر دستمده، چشم بههردرمگشا
2 تا زیقینت بهگمان، چشم نپوشند خسان بند نقاب سحرت در صف شبپر مگشا
3 همت تمکین نظرت نیست کم ازموجگهر جیب حیا تا ندری خاک شووپرمگشا
4 تا نفتد شمع صفتآتش غارت به سرت در بر محفل ز میانتکمر زر مگشا
1 از سپند مایه مییابد سراغ ناله را گرد پیشاهنگ کرد این کاروان دنباله را
2 داغ حسرت سرمهگرداند به دلها ناله را برلب آواز شکسن نیست جام لاله را
3 ما سیه بختان حباب گریهٔ نومیدیایم خانه بر آب است یک سر مردم بنگاله را
4 عقل رنگآمیز،کیگردد حریف درد عشق خامهٔ تصویرکی خواهدکشیدن ناله را