پری می فشان ای تعلق بهانه از بیدل دهلوی غزل 2624
1. پری می فشان ای تعلق بهانه
به دل چون نفس بستهای آشیانه
...
1. پری می فشان ای تعلق بهانه
به دل چون نفس بستهای آشیانه
...
1. پرتوت هر جا بپردازدکنار آینه
آفتاب آید بهگلگشت بهار آینه
...
1. بوی وصلی هست در رنگ بهار آینه
میگدازم دل که گردم آبیار آینه
...
1. زد عرق پیمانه حسنی ساغر اندر آینه
کرد توفانها بهشت و کوثر اندر آینه
...
1. نیست محروم تماشا جوهر اندر آینه
جلوه میخواهی نگه میپرور اندر آینه
...
1. ای تماشایت چمنپرور به چشم آینه
بی توخس میپرورد جوهربه چشم آینه
...
1. حیرت حسن که زد نشتر به چشم آینه
خشک میبینم رگ جوهر به چشم آینه
...
1. امروزکیست مست تماشای آینه
کز ناز موج میزند اجزای آینه
...
1. خلقیست محو خود به تماشای آینه
من نیز داغم از ید بیضای آینه
...
1. نه با صحرا سری دارم نه باگلزار سودایی
به هر جا میروم از خویش میبالد تماشایی
...
1. ای نفس مایه درین عرصه چه پرداختهای
نقد فرصت همه رنگست و تو در باختهای
...
1. این چه طاووسی نازست که اندوختهای؟
پای تا سر همه چشمی و به خود دوختهای
...