به غبار این بیابان نه نشان از بیدل دهلوی غزل 2613
1. به غبار این بیابان نه نشان پا نشسته
به بساط ناتوانی همه نقش ما نشسته
...
غبار خط زلعل او به رنگی از بیدل دهلوی غزل 2614
1. غبار خط زلعل او به رنگی سر برآورده
که پنداری پر طوطی سر از شکر برآورده
...
نپنداری همین روز و شب از از بیدل دهلوی غزل 2615
1. نپنداری همین روز و شب از هم سر برآورده
جهانی را خیال از جیب یکدیگر برآورده
...
غبارم برنمی‌خیزد ازین از بیدل دهلوی غزل 2616
1. غبارم برنمی‌خیزد ازین صحرای خوابیده
اسیرم همچو جولان در طلسم پای خوابیده
...
ندیدم در غبار و دود این از بیدل دهلوی غزل 2617
1. ندیدم در غبار و دود این صحرای خوابیده
بجز خواباندن مژگان ره پیدای خوابیده
...
به رشته‌ات اثر وهم مدعاست از بیدل دهلوی غزل 2618
1. به رشته‌ات اثر وهم مدعاست گره
تو گر زبند هوس واشوی کجاست گره
...
هزار نغمه به‌ساز شکست از بیدل دهلوی غزل 2619
1. هزار نغمه به‌ساز شکست ماست‌گره
به موی کاسهٔ چینی دل صداست گره
...
زین چمن درکف ندارد غنچهٔ از بیدل دهلوی غزل 2620
1. زین چمن درکف ندارد غنچهٔ دل جز گره
دانهٔ ما را چو گوهر نیست حاصل جز گره
...
نیست خاموشی به کار شمع از بیدل دهلوی غزل 2621
1. نیست خاموشی به کار شمع محفل جزگره
داغ شد آهی‌که نپسندید بر دل جز گره
...
وهم شهرت بهانه‌ایم همه از بیدل دهلوی غزل 2622
1. وهم شهرت بهانه‌ایم همه
همه ماییم و مانه‌ایم همه
...
برآرد گَرَم آتش دل زبانه از بیدل دهلوی غزل 2623
1. برآرد گَرَم آتش دل زبانه
شودگرد بال سمندر زمانه
...