کو عبرت آگهی که به تحقیق از بیدل دهلوی غزل 2577
1. کو عبرت آگهی که به تحقیق راه او
جو شد ز چشم آبلهٔ پا نگاه او
...
1. کو عبرت آگهی که به تحقیق راه او
جو شد ز چشم آبلهٔ پا نگاه او
...
1. هر چند دورم از چمن جلوهگاه او
میخانه است شوق به یاد نگاه او
...
1. منفعلم برکه برم حاجت خوبش از برتو
ای قدمت بر سر من چون سر من بر در تو
...
1. ای ز عنایت آشکار شخص تو و مثال تو
آینهٔ جمال تو آینهٔ جمال تو
...
1. باز چو صبح کردهام تحفهٔ بارگاه تو
رنگ شکستهای که نیست قابل گرد راه تو
...
1. نمیگویم به عشرتگاه مجنون جهد پیمارو
غبار خانمان لختی بروب از دل به صحرا رو
...
1. به پیری هم نیام غافل ز عشق آنکمان ابرو
حضور قامت خم گشته ایماییست زان ابرو
...
1. مه نو مینماید امشبم از آسمان ابرو
قدح کج کرده میآید اشارتهای آن ابرو
...
1. بس رشک قامت او سوخت سر تا پای سرو
موج قمری ریخت از خاکستر اجزای سرو
...
1. بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو
نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدنهای سرو
...
1. ای بسمل طلب پی خون چکیده رو
چون اشک هر قدر روی از خود دویده رو
...
1. ای بیخبر به درد دل ما رسیده رو
شور سپند محفل حسرت شنیده رو
...