بسکه نیرنگ قدح چیدهست از بیدل دهلوی غزل 1982
1. بسکه نیرنگ قدح چیدهست در اندیشهام
میکند طاووس فریاد از شکست شیشهام
1. بسکه نیرنگ قدح چیدهست در اندیشهام
میکند طاووس فریاد از شکست شیشهام
1. بیخودی ننهفت اسرار دل غم پیشهام
بوی می آخر صدا شد از شکست شیشهام
1. از جراحتزار دل چیدهست دامان نالهام
میرسد یعنی ز کوی گلفروشان نالهام
1. در جنون گر نگسلد پیمان فرمان نالهام
بعد ازین، این نه فلک گوی است و چوگان نالهام
1. دوش چون نی سطر دردی میچکید از خامهام
نالهها خواهد پر افشاند ازگشاد نامهام
1. قصهٔ دیوانگان دارد سراسر نامهام
میتراود شور زنجیر از صریر خامهام
1. از خیالت وحشتاندوز دل بیکینهام
عکس را سیلاب داند خانهٔ آیینهام
1. اشک شمعی بود یک عمر آبیار دانهام
سوختن خرمن کنید از حاصل پروانهام
1. برگ خودداری مجویید از دل دیوانهام
ربشهها دارد چو اشک از بیقراری دانهام
1. تا دچار نازکرد آن نرگس مستانهام
شوق جوشی زد که من پنداشتم میخانهام
1. شور آفاق است جوشی از دل دیوانهام
چون گهر در موج دریا ربشه دارد دانهام
1. عمریست چون نفس به تپیدن فسانهام
از عافیت مپرس دل است آشیانهام