نه غنچه عافیت افسون، از بیدل دهلوی غزل 1698
1. نه غنچه عافیت افسون، نه گل بقا تأثیر
جهان رنگ، شکست که میکند تعمیر
1. نه غنچه عافیت افسون، نه گل بقا تأثیر
جهان رنگ، شکست که میکند تعمیر
1. خیال زلف که واکرد راه در زنجیر
که عجز نالهٔ ما کنده چاه در زنجیر
1. دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر
چو موج چند توان رفت راه در زنجیر
1. این بحر را یک آینه دشت سراب گیر
گر تشنهای چو آبله از خویش آب گیر
1. ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر
هر چند رهت تا سر زانوست بلد گیر
1. در عشق زپرواز نفس آینه برگیر
هرچند رهت قطع شود باز ز سر گیر
1. دل بیضهٔ طاووس خیال است به برگیر
یعنی نفسی چند توهم درته پرگیر
1. زین بحر بیکران کم هر اعتبار گیر
موج گهر شو و سر خود در کنار گیر
1. هستی چو صبح قابل ضبط نفس مگیر
پرواز پرگشاست، تو چاک قفس مگیر
1. همنشین با من ز تشویش هوسها کین مگیر
خوابم از سر میبرد نام پر بالین مگیر
1. به عجز کوش و تک و تاز دیگر آسان گیر
به رنگ آبله چندی زمین به دندان گیر
1. مژگان گشا جهان ته بال نگاه گیر
صیدت به زیر پاست ز شاهین کلاه گیر