هرکجا عبرت به درس وعظ رهبر از بیدل دهلوی غزل 1555
1. هرکجا عبرت به درس وعظ رهبر میشود
صورت پست و بلند دهر منبر میشود
1. هرکجا عبرت به درس وعظ رهبر میشود
صورت پست و بلند دهر منبر میشود
1. زندگی در ملک عبرت مرگ مفلس میشود
خون نمیباشد در آن عضوی که بیحس میشود
1. ازکجا آیینه با مردم موافق میشود
شخص را تمثال خود دام علایق میشود
1. آخر از جمع هوسها عقده حاصل میشود
چون به هم جوشد غبار این و آن دل میشود
1. جزو موزون اعتدال جوهر کل میشود
چون شود مینا صدای کوه قلقل میشود
1. دل ز هر اندیشه با رجی مقابل میشود
درخور تمثال این آینه بسمل میشود
1. عرض هستی زنگ بر آیینهٔ دل میشود
تا نفس خط میکشد این صفحه باطل میشود
1. جوهر تمکین مرد از لاف برهم میشود
ما و من چون بیش میگردد حیاکم میشود
1. آتش شوق طلب آنجا که روشن میشود
گر همه مژگان به هم آریم دامن میشود
1. طبع خاموشان به نور شرم روشن میشود
درچراغ حسن گوهر آب روغن میشود
1. هر کجا شمع تماشای تو روشن میشود
از زمین تا آسمان آیینه خرمن میشود
1. باد صحرای جنون هرگه گلافشان میشود
جیبم از خود میرود چندانکه دامان میشود