در بیابانی که سعی بیخودی از بیدل دهلوی غزل 1532
1. در بیابانی که سعی بیخودی رهبر شود
راه صد مطلب به یک لغزیدن پا، سر شود
1. در بیابانی که سعی بیخودی رهبر شود
راه صد مطلب به یک لغزیدن پا، سر شود
1. دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود
نسخه بردارند چندان کاین ورق دفتر شود
1. طبع قناعت اختیار مصدر زیب و فر شود
آب گهر دمد ز صبر خاک فسرده زر شود
1. گر خیالگردش چشم توام رهبر شود
چون قدح هر نقش پایم عالم دیگر شود
1. گرنه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود
ششجهت اجزای بیشیرازگی دفتر شود
1. خواهش از ضبط نفس گر قدمی پیش شود
ساغر همت جم کاسهٔ درویش شود
1. بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود
حق نیاز به این سجدهها ادا نشود
1. دلیل شکوهٔ من سعی نارسا نشود
ز پافتادگیام ناله را عصا نشود
1. غرور ناز تو تهمتکش ادا نشود
به هیچ رنگ، می جامت آشنا نشود
1. فسون عیش، کدورتزدای ما نشود
نفس به خانهٔ آیینهها، هوا نشود
1. می و نغمه مسلم حوصلهای که قدحکش گردش سر نشود
بحل است سبکسری آنقدرت که دماغ جنونزدهتر نشود
1. جهدکنکه دل ز هوس پایمال شک نشود
اینکتاب علمیقین نقطهایست حک نشود