ز بعد ما نه غزل نی قصیده از بیدل دهلوی غزل 1306
1. ز بعد ما نه غزل نی قصیده میماند
ز خامهها دو سه اشک چکیده میماند
1. ز بعد ما نه غزل نی قصیده میماند
ز خامهها دو سه اشک چکیده میماند
1. نه غنچه سر به گریبان کشیده میماند
ز سایه سرو هم اینجا خمیده میماند
1. زان نشئه که قلقل به لب شیشه دواند
صد رنگ صریر قلمم ریشه دواند
1. گر نالهٔ من پرتو اندیشه دواند
توفان قیامت به فلک ریشه دواند
1. پی تحقیق کسانی که گرو تاختهاند
همه چون صبح به خمیازه نفس باختهاند
1. در بساطی که دم تیغ ادب آختهاند
بینیازان سر و گردن به خم افراختهاند
1. صفا فریب فقیهان نفس گداختهاند
که هر طرف چو تیمم وضوی ساختهاند
1. چون برگ گل ز بس پر و بالم شکستهاند
مکتوب وحشتم به پر رنگ بستهاند
1. نقش دویی بر آینه من نبستهاند
رنگ دل است اینکه به روبم شکستهاند
1. عمریست رخت حسرتم از سینه بستهاند
راه نفس به خلوت آیینه بستهاند
1. دونان که در تلاش گهر دست شستهاند
چون سگ به استخوان چقدر دست شستهاند
1. جمعیکه پر به فکر هنر درشکستهاند
آیینهها به زبنت جوهر شکستهاند