دوش ار چه دلم ز از مجیرالدین بیلقانی رباعی 73
1. دوش ار چه دلم ز درد هجران پر بود
اندیشه من درازی شب بفزود
1. دوش ار چه دلم ز درد هجران پر بود
اندیشه من درازی شب بفزود
1. ابر آمد کز جود سرافراز شود
در بارد تا با کفت انباز شود
1. تن کیست که با وصل تو دمساز شود
دل کیست که با عشق تو همراز شود
1. یارم چو گه خشم کم آزرم شود
سردیم بگوید آنگهی گرم شود
1. هر کو به جهان غمخور زلف تو شود
دلتنگ تر از چنبر زلف تو شود
1. وقت است که حسن تو وبال تو شود
حال تو به تیرگی چو خال تو شود
1. دل گر چه همه ساله جمالت خواهد
وآید به بر تو تا وصالت خواهد
1. بلبل به سحر دو دیده پر خون آید
با ناله و نوحه دگرگون آید
1. دوران فلک چون تو شهی ننماید
تیغ پدرت بند فلک بگشاید
1. بنمای رخ ار کام منت می باید
زان پیش که دود از آتشت برناید
1. خورشید رخت شبی که وصل آراید
با پرتو او ستاره پیدا ناید
1. ای صبر نگفتی چو غمی پیش آید
خوش باش که کار تو ز من بگشاید