به فر دولت تو صد از مجیرالدین بیلقانی قطعه 49
1. به فر دولت تو صد هزار کس هستند
رسیده این به مراد و نشسته آن به سرور
1. به فر دولت تو صد هزار کس هستند
رسیده این به مراد و نشسته آن به سرور
1. حکیما درین سبزه گاه ستوران
چو گل نوبت عمر یک روزه بهتر
1. صفاهان خرم و خوش می نماید
بسان پَرّ شهرآرای طاووس
1. کرم پناها! گشتم اسیر آرزویی
خلاص من همه بر جود بی کرانه نویس
1. قسم به واهب عقلی که پیش علم قدیم
یکی است چشمه خورشید و سایه عنقاش
1. حبر جهان فرید دبیر آنکه در جهان
ملک جهان به تیغ زبان شد مسلمش
1. مرا دل نه و دردهای دلی
که عاجز شدستم ز درمان خویش
1. زهی سپهر جنابی که عکس خاطر تو
به دست فکر کند عقده ذنب لاحل
1. به جان آفرینی که نزد جلالش
ثناهای بی حد و احصا فرستم
1. غم آباد ایام را آزمودم
به از کنج محنت سرایی ندیدم
1. گل باغ فضلم زلال میم ده
گر امید داری که بشکفته باشم
1. هر آن عمری که آن از کام دل بر گوشه ای افتد
ز من پرسی من این را از حساب عمر نشمارم