1 گفت آن کس که در جهان او را بجز از زحمت جهان ننهند
2 نام او پختگان آتش لطف بجز از خام قلتبان ننهند
3 پیش او زمره سبک روحان قله قاف را گران ننهند
4 که مجیر آنکس است کز طمعش در کف کس خط امان ننهند
1 چه فتوی کند خواجه خواجه زاده که جود طبیعی بدو می پناهد
2 سلیمان آصف دل آنکس که حلمش سکونت دهد باد را گر بخواهد
3 در آنکس که او را به هنگام رفتن غلامی در افزاید اسبی بکاهد
1 ای جهان کرم سلام علیک کز سلامت سلامت افزاید
2 وهم مساح پیشه تا ابد طول و عرض دلت نپیماید
3 دفتر مردمی و مردی را با تو یک حرف در نمی باید
4 هیبت تو چو همت اندر تست گره روزگار بگشاید
1 خداوندم ظهیرالدین ادام الله ایامه که در فضل و هنر جز صدر سلطان را نمی شاید
2 همی داند به عقل کامل و رای رفیع خود که چرخ ازرق الازرق و دستان را نمی شاید
3 نباتی کز فضای بی ثبات او همی روید اگر چه محض جان داروست درمان را نمی شاید
4 دلی در پنجه قهرش سر شادی نمی دارد سری با قبضه تیغش گریبان را نمی شاید
1 شمس یکدست که از دست من و زخم بدم هر شبی تا به سحر روی به خون می شوید
2 رقعه را دیدم و دانست و یقین گشت مرا که رخ از اشگ به خون مژه چون می شوید؟
3 گر نجس بود سخنهاش در آن رقعه رواست که بدان دست نوشتست که کون می شوید
1 اکنون که روزگار به انصاف می نهد در دست تو زمانی جهانی به اختیار
2 بر عادت قدیم به انصاف و عدل کوش کز سروران رفته همین است یادگار
3 تا مایلی به مال، بلا همنشین تست کز بهر میوه سنگ خورد شاخ میوه دار
1 از بلندی نه بر او راه دعای مستجاب وز حضیضی نه در او راه قضای کردگار
2 کوه در بلای او باشد بسان پای مور دشت در پهنای او باشد بسان چشم مار
3 وهم یابد رنج اگر ماند به عرضش در گذر چشم یابد درد اگر یابد به طولش در گذار
1 چو گیتی بگسترد فرض جلالت تو اندر جهان فرش نیکی بگستر
2 بپرور تو در دار دنیا درختی که در دار عقبی ثوابت دهد بر
1 به فر دولت تو صد هزار کس هستند رسیده این به مراد و نشسته آن به سرور
2 من شکسته دل خسته جان غمگینم که همچو چشم بد از حضرت تو هستم دور
1 حکیما درین سبزه گاه ستوران چو گل نوبت عمر یک روزه بهتر
2 شکم خواری نفس مادون صفت را درین قحط سال کرم روزه بهتر
3 به ماتم سرای فنا چون رسیدی جگر خسته و جامه پیروزه بهتر
4 کله گوشه چرخ خواهی سپردن ترا پای بی زحمت موزه بهتر