1 زهی سپهر جنابی که عکس خاطر تو به دست فکر کند عقده ذنب لاحل
2 اگر ز خدمت خیرالمآب دور افتاد کسی که هم ز جناب تو یافت قدر و محل
3 تو مشتری صفتی وین دو سال در تقویم نمی رسند بهم جرم مشتری و زحل
1 اوحد دین چون ز حادثات زمانه کار وزارت به مرگ خویش تبه کرد
2 با من مسکین خرد به زاری زاری گفت هزاران هزار آوخ واه کرد
3 بر دل تو باز حادثه حشر آورد بر در تو باز رنج نایبه ره کرد
4 عمر ربود از تو روزگار نه مخدوم سر ستد از تو فلک نه قصد کله کرد
1 مرا ز غیبت خاقانی و خریش چه باک؟ چون او به نزد دل من کم از جوی سنجد
2 و گر برنجم ازو هم شگفت نیست از آنک که گُربه عطسه شیرست و شیر ازو رنجد
1 مرا دوای دل خسته ساخت خواجه رفیع به گوهری شبه صورت که کم ز لؤلؤ نیست
2 مسیح وار لب جان خوش بدان دل داد که در جهان فراخ ایچ تنگ ترزو نیست
3 ز بهر داروی جان گر دمیم داد رواست از آنکه مایه عیسی دمست دارو نیست
4 ز سینه در حق من نافه های مشگ گشاد چگونه مشگی از آنسان که هیچش آهو نیست؟
1 کرم پناه جهان عز دین تویی که ز تو بها و عزت دین هر زمان برافزونست
2 خدای داند و او عالم الخفیاتست که بر کمال بزرگیش عقل مفتوست
3 که دوستداری و اخلاص من به حضرت تو به غایتی است که از حد وهم بیرونست
4 به تیغ، مهر تو از من جدا نشاید کرد از آنکه مهر تو با خون و گوشت معجونست
1 صدرا! بدان خدای که مرغ ثناش را در کام سالکان طریقت نشیمن است
2 گامی فراخ در ره حکمش همی رود این چرخ تنگ بسته که چون کره توسن است
3 راتب ده وجد که بر خوان قدرتش خورشید و نسر گرده و مرغ مسمن است
4 چون روز نست در ره امرش گشاد چشم این سقف روز کور که خالی ز روزن است
1 عیسی وقت ما رئیس الدین مایه مرکز هنر باشد
2 پسر بوالیمین خری است عجب کز همه علم بی خبر باشد
3 آن خرست این مسیح و پیش خرد عیسی از خر طبیب تر باشد
1 زهی ملک بخشی که خصمت ندارد بجز تیره روزی و جز تنگ عمری
2 منم بلبل باغ معنی و لیکن شدم آرزومند قمری ز غمری
3 همانا بکن صید اگر می توانی چو من بلبلی را به یک جفت قمری
1 ای رای رفعیت آسمان را پیموده و در میان گرفته
2 خاک قدم تو منزل خویش بر تاریک آسمان گرفته
3 بیشی زجهان ازین سبب راست آوازه تو جهان گرفته
4 هر لحظه عدوی بد دلت راست ادبار فلک به جان گرفته
1 خسروا! بر بساط خدمت تست قدم طبع آسمان سایم
2 چون وطن بر ستانه تو کنم سر چرخ برین سزد جایم
3 شکر یزدان که عقد مدحت تست گوهر نظم عالم آرایم
4 پهن بگشای چشم ونقد ببین تا کیم من چه نقد را شایم؟