به جان آفرینی از مجیرالدین بیلقانی قطعه 37
1. به جان آفرینی که ابر بهاری
به تسبیح و تهلیل او می خروشد
1. به جان آفرینی که ابر بهاری
به تسبیح و تهلیل او می خروشد
1. ای یازده امهات و نه آب
نازاده خلف تر از تو فرزند
1. به خدایی که قدرت او را
ماه را عاجز محاق کند
1. هر که بر مردمان ستم نکند
کس برو نیز لاجرم نکند
1. گفت آن کس که در جهان او را
بجز از زحمت جهان ننهند
1. چه فتوی کند خواجه خواجه زاده
که جود طبیعی بدو می پناهد
1. ای جهان کرم سلام علیک
کز سلامت سلامت افزاید
1. خداوندم ظهیرالدین ادام الله ایامه
که در فضل و هنر جز صدر سلطان را نمی شاید
1. شمس یکدست که از دست من و زخم بدم
هر شبی تا به سحر روی به خون می شوید
1. اکنون که روزگار به انصاف می نهد
در دست تو زمانی جهانی به اختیار
1. از بلندی نه بر او راه دعای مستجاب
وز حضیضی نه در او راه قضای کردگار
1. چو گیتی بگسترد فرض جلالت
تو اندر جهان فرش نیکی بگستر