پذرفته ای گلاب از مجیرالدین بیلقانی قطعه 73
1. پذرفته ای گلاب دعاگوی خویش را
ای از تو جود، کام دل خویش یافته
1. پذرفته ای گلاب دعاگوی خویش را
ای از تو جود، کام دل خویش یافته
1. ای رای رفعیت آسمان را
پیموده و در میان گرفته
1. ای سرافراز مهتری که به دهر
کس ندیدست چون تو آزاده
1. خرد را دوش گفتم کز که نازند؟
طبایع هر چهار و چرخ هر نه
1. عیسی نفسا! تویی که هر دم
لطف و کرم از نوم فرستی
1. زهی ملک بخشی که خصمت ندارد
بجز تیره روزی و جز تنگ عمری
1. خداوند من صارم الدین که طبعت
نشد قابل هیچ زرق و فسوسی
1. یاد بادا از آنکه وجه معاش
ز تو صاحب نصاب خواستمی
1. به خدا گر خدا روا دارد
که تو یک پشه را برنجانی
1. بلند بختا با بختیان همت تو
گرفت بخت سخن تازگی و برنایی
1. خداوندا ترا گفتم که این شش طاق پیروزه
که خوانندش سپهر نیلی و گردون مینایی
1. جان بر تو پاشم از دل چون دلستان مایی
دل با تو بازم ای جان کارام جان مایی