الطرب ای شکرستان از مجیرالدین بیلقانی قصیده 48
1. الطرب ای شکرستان چون دم سرد در سحر
گرم درآی و دم مده باده بیار و غم ببر
1. الطرب ای شکرستان چون دم سرد در سحر
گرم درآی و دم مده باده بیار و غم ببر
1. عمر به پای شد ز غم چون که نشد غمم به سر
الحذر از در جهان ای دل خسته الحذر
1. پرده مستان نواخت زخمه باد سحر
باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در
1. سیاهی می کند با من سر زلف نگونسارش
به لب می آورد جانم لب لعل شکربارش
1. کشورستان راستین کاقبال سلطان خواندش
صاحبقرانی کاسمان خورشید احسان خواندش
1. تر دامنی که ننگ وجودست گوهرش
دریا نشسته خشک لب از دامن ترش
1. سرو سهی که سجده برد سرو کشمرش
سنبل دمید بر طرف سوسن ترش
1. که کرد کار کرم مرد وار در عالم؟
که کرد اساس ممالک ممهد و محکم؟
1. امن الرقیب نوائب الایام
فسرت و عم عجائب الایام
1. تا دار ملک زان سوی عالم بساختم
خود را ز کاینات مسلم بساختم
1. هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
1. باز محنت زده دورانم
باز در ششدره حرمانم