9 اثر از قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی

1 این خر جبلتان که قدم بر قدم نهند بی معنی اند و در ره معنی قدم نهند

2 ناشسته هیچ یک حدث جهل وین عجب کاغاز هر سخن ز حدوث و قدم نهند

3 جام شکسته زیر کف پای خاطرند خود را ز خاطر ار چه همه جام جم نهند

4 بی سایه اند گر چه جهان در جهان زنند بی مایه اند گر چه درم بر درم نهند

1 این خسیسان کز طمع طفل سخن می پرورند سربسر ابلیس طبع اند ار چه آدم پیکرند

2 همچو بیژن در بن چاه ضلالت مانده اند گر چه در پرویزن ایام چون خس بر سرند

3 در فریب عامه همچون صبح کاذب چابک اند لیک همچون صبح صادق ستر خاصان می درند

4 موش مقلوبند و هرجا کز پلنگ روز و شب بر دلی زخمی رسد خاکی بر آنجا گسترند

1 چون ترا غالیه بر گرد رقم ریخته اند بر زر روی من از اشگ درم ریخته اند

2 تا رقم زد خط رخسار ترا کاتب صنع عاشقان روح بر آن شکل رقم ریخته اند

3 نیل خط و بقم روی تو در دور سرشگ از دل و دیده من نیل و بقم ریخته اند

4 به گه گریه رود جزع عقیقی گهرم گهر ناب ز سر تا به قدم ریخته اند

1 جان و دلم همیشه به عشقت اسیر باد جانا مرا خیال تو نقش ضمیر باد

2 سوز غمت روان مرا ناگزیر شد مهر دلم هوای ترا ناگزیر باد

3 چون مهر تست بر دل این بنده پادشا از نایب وفا تو او را وزیر باد

4 گفتم که جان دهم به تو گر دلپذیر نیست دل شد ز کار کار دلم بر مریر باد

1 چه شب است این که درو خون ستم ریخته اند بر شکر ریز دعا زر کرم ریخته اند

2 موکب قدر رسید و به ره قدر سپاس آب صد جشن جم و عید حرم ریخته اند

3 لشگر ظلم، سحرگه به شبیخون دعا در هزیمت ز شبی کوس و علم ریخته اند

4 بس که از جرمگه امشب به صد فخانه لا عقد نایافته در درج معم ریخته اند؟

1 سروی که بر مهش ز شب تیره چنبرست لؤلؤش زیر لعل و گلشن زیر عنبرست

2 پرورده سپهر ستم پیشه شد به حسن زین روی عشوه ده چو سپهر ستمگرست

3 زیر شکنج زلفش و در شکرین لبش صد فتنه مدغم است و دو صد نکته مضرست

4 گر ریختم سرشگ چو سیمو سمن ز چشم زیبد که دوست سیم سرین و سمنبرست

1 شش جهت ملک را کار یکی در ده است کز پس هفتم قران ملک به دست شه است

2 مادر هفت آسمان گر چه همه فتنه زاد تا به مراد دلش حامله شد نه مه است

3 شه ره کون و فساد پاک شد از حادثات یعنی از انصاف شاه بدرقه ای بر ره است

4 گرز گرانسنگ او مغز عدو سرمه کرد دان که ازین ماجرا دیده ملک آگه است

1 طارم زر بین که درج در مکنون کرده اند طاق ازرق بین که جفت گنج قارون کرده اند

2 پیشه کاران شب این بام مقرنس شکل را باز بی سعی قلم نقشی دگرگون کرده اند

3 سبز خنگ چرخ را از بهر خاتون هلال این سر افسار مرصع بر سر اکنون کرده اند

4 علم طشت و خایه از زاغان ظلمت بین که باز صد هزاران خایه در نه طشت مدفون کرده اند

1 این نادره بین باز کز ایام بر آمد در باغ جهان شاخ حوادث ببر آمد

2 وین بلعجبی ها که برین مهره خاکی است از حقه گردون مشعبد بدر آمد

3 بگرفت سرا نگشت به دندان فلک، از عجز چندانکه فلک را همه ناخن بسر آمد

4 در باغ زمانه که نباتش همه زهرست نیشکر اگر چند خوش و سبز و تر آمد

1 عافیت رخت از جهان برداشت مکرمت دیده زین مکان برداشت

2 آفتابی که خاک را زر کرد سایه زین تیره خاکدان برداشت

3 خون روان شد ز چشم من که فلک خونم از اکحل روان برداشت

4 اسب صبرم ز رنج پوست فگند محنتم مغز استخوان برداشت

آثار مجیرالدین بیلقانی

9 اثر از قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.