این خر جبلتان از مجیرالدین بیلقانی قصیده 36
1. این خر جبلتان که قدم بر قدم نهند
بی معنی اند و در ره معنی قدم نهند
1. این خر جبلتان که قدم بر قدم نهند
بی معنی اند و در ره معنی قدم نهند
1. رسید کان مروت به قعر گوهر جود
ز صاین الدین دریای مکرمت محمود
1. مرا که کار غم عشق یار خواهد بود
بیا بگو که ازین به چه کار خواهد بود؟
1. مرا چو دل به جوانی ز غم جدا نبود
ز عیش لاف زدن در جهان روا نبود
1. دم گیتی معنبر می نماید
چمن از خلد خوشتر می نماید
1. ایهاالعشاق باز آن دلستان آمد پدید
جان برافشانید کان آرام جان آمد پدید
1. نه دل ز یار شکیبد نه می بسازد یار
به غم فرو نشوم گر به سر برآید کار
1. نداست سوی من از دل به هر نفس صد بار
که پای مرغ قناعت به دام صبر در آر
1. کام روان باد دل شهریار
بر همه کافی به جهان کامگار
1. قدر ترا مرتبه ای استوار
عمر ترا قاعده ای استوار
1. دوش که شد ماه نهان در غبار
آن مه نو روی نمود آشکار
1. ای لعل تو دستگیر شکر
وی جزع تو پایمرد عبهر