9 اثر از قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی

1 زلف مشگین تو از مهر چو شیدای تو نیست کیست کز مهر تو چون زلف تو شیدای تو نیست

2 تا بدان حد به غم عشق تو شیدا شده ام که دلم را ز غم عشق تو پروای تو نیست

3 دورم از روی تو دور، آه که از دوری تو نیست آنیم که مشغول تماشای تو نیست

4 دل پر درد من از وصل به درمان مرساد که همه روز بر امید مداوای تو نیست

1 تن به مهر تو دل ز جان برداشت جان امید از همه جهان برداشت

2 پاسبان صبر بود بر در دل دزد غم ساز پاسبان برداشت

3 عافیت وقتی ار چه قاعده بود ترکتاز غم تو آن برداشت

4 عشقت اول قدم که دست کشید مهر بشکست و نقد جان برداشت

1 گر نه ز وصل تو دل ما را امان رسد کار دل از فراق تو جانا به جان رسد

2 عقل از حیات دامن امید در کشد زان پیش کز غم تو دمم بر دهان رسد

3 خونم چه می خوری؟ که ازین خون به عاقبت سودی ترا نباشد و ما را زیان رسد

4 سازم دو کون گوی گریبان خویش اگر یک روز با تو توشه صبرم به جان رسد

1 باد صبح است که مشاطه جعد چمن است یا دم عیسی پیوند نسیم سمن است

2 نکهت نافه مشگ است نه نافه است نه مشگ اثر آه جگر سوخته ای همچو من است

3 نفس سرد گرم رو از بهر چراست؟ یادم آمد ز پی آنکه رسول چمن است

4 یارب این شیوه نو چیست؟ که از جنبش باد طره لاله پر از نافه مشگ ختن است

1 گر سر زلف تو بر روی تو جولان نکند عشق تو قصد دل و غارت ایمان نکند

2 با تو کس گوی به میدان نبرد تا غم تو خاطرش خسته تر از گوی به میدان نکند

3 بر دلم روز وصال تو ز اندیشه هجر می کند آنچه هزاران شب هجران نکند

4 دل و صد چون دل برخاسته پیش تو کشم تا ز من غمزه شوخت طلب جان نکند

1 دلی که تحفه تو جان مختصر سازد بسا که قوت خود از گوشه جگر سازد

2 در آشیان دو عالم نگنجد آن مرغی که او ز شیوه عشق تو بال و پر سازد

3 بر آن سری تو که از صبر همچو تیغ خطیب به پیش صاعقه هجر تو سپر سازد

4 غرامتست بر آنکس که خاک پای تو یافت اگر ز قرصه خورشید تاج سر سازد

1 رسید کان مروت به قعر گوهر جود ز صاین الدین دریای مکرمت محمود

2 سخی کفی که سه بعد و چهار عنصر را دو نیر است؟ یک انگشت او به معنی جود

3 برای ختم مروت پس از ولادت او به مهر کرد طبیعت مشیمه های ولود

4 زهی ضمیر منیرت نجوم را مصعد زهی مکان رفیعت سپهر را مسجود

1 دوش چون مرغ شب فغان برداشت مهر خاموشی از دهان برداشت

2 صبح سرپوش زر کشیده چرخ از طبقهای آسمان برداشت

3 زاغ شب در زمان که پشت نمود بیضه از روی آشیان برداشت

4 ناتوان شکل کرد بالش چرخ سر ز بالین قیروان برداشت

1 مرا چو دل به جوانی ز غم جدا نبود ز عیش لاف زدن در جهان روا نبود

2 نوای عیش ز یاران همنفس باشد چو همنفس نبود عیش را نوا نبود

3 ز هر ذخیره که اندر جهان کسی سازد به از موافقت یار باوفا نبود

4 کسی نماند که با او دمی بشاید زد که همدمی خسان از خطر جدا نبود

1 ماه زیباست ولی چون رخ زیبای تو نیست سرو یکتاست ولی چون قد زیبای تو نیست

2 تا تو از مشگ چلیپا به قمر بر زده ای جبهه ای کو که برو داغ چلیپای تو نیست

3 گر چه رعناست رخ باغ به خوش خنده گل بس شکر خنده تر از غنچه رعنای تو نیست؟

4 دل رسوای مرا عشق تو سودایی کرد گر چه سودازده ای نیست که رسوای تو نیست

آثار مجیرالدین بیلقانی

9 اثر از قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.