9 اثر از قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی

1 شاها تویی که خواجه گردون غلام تست هر کار کان به کام تو باید به کام تست

2 ایام وقتی ار نفسی زد به توسنی اکنون چو بندگان سر افکنده رام تست

3 تا نفخ صور رسته شد از زخم حادثات هر کو نشسته در حرم اهتمام تست

4 زین فتح تازه روی که فهرست فتحهاست از قاف تا به قاف جهان صیت نام تست

1 مژده ای دل هان که ما را مژده جان آمدست وز نسیم صبح بوی زلف جانان آمدست

2 تن مزن ای دل! بزن دستی و جان را برفشان زانکه این خوش مژده در دل از ره جان آمدست

3 نیم شبخیزان دولت جوی را اندر مشام بوی اقبال از دم صبح درفشان آمدست

4 چشم روشن گشته اند الحق عزیزان جهان زین نسیم خوش که از یوسف به کنعان آمدست

1 روز بس خرم و موسم ز همه خوبترست عید فطرست که عالم همه پر زیب و فرست

2 باز در مهد شرف کوکبه عید رسید موکب عشرت و شادی و طرب بر اثرست

3 شاهد عید که آنرا مه نو می خوانند کرده هر هفت بدین طارم شش روزه درست

4 ختلی چرخ کهن یارب نو نعل چراست؟ گر مه روزه نه اندر تک و تاب سفرست

1 سروی که بر مهش ز شب تیره چنبرست لؤلؤش زیر لعل و گلشن زیر عنبرست

2 پرورده سپهر ستم پیشه شد به حسن زین روی عشوه ده چو سپهر ستمگرست

3 زیر شکنج زلفش و در شکرین لبش صد فتنه مدغم است و دو صد نکته مضرست

4 گر ریختم سرشگ چو سیمو سمن ز چشم زیبد که دوست سیم سرین و سمنبرست

1 شش جهت ملک را کار یکی در ده است کز پس هفتم قران ملک به دست شه است

2 مادر هفت آسمان گر چه همه فتنه زاد تا به مراد دلش حامله شد نه مه است

3 شه ره کون و فساد پاک شد از حادثات یعنی از انصاف شاه بدرقه ای بر ره است

4 گرز گرانسنگ او مغز عدو سرمه کرد دان که ازین ماجرا دیده ملک آگه است

1 دوش چون مرغ شب فغان برداشت مهر خاموشی از دهان برداشت

2 صبح سرپوش زر کشیده چرخ از طبقهای آسمان برداشت

3 زاغ شب در زمان که پشت نمود بیضه از روی آشیان برداشت

4 ناتوان شکل کرد بالش چرخ سر ز بالین قیروان برداشت

1 تن به مهر تو دل ز جان برداشت جان امید از همه جهان برداشت

2 پاسبان صبر بود بر در دل دزد غم ساز پاسبان برداشت

3 عافیت وقتی ار چه قاعده بود ترکتاز غم تو آن برداشت

4 عشقت اول قدم که دست کشید مهر بشکست و نقد جان برداشت

1 عافیت رخت از جهان برداشت مکرمت دیده زین مکان برداشت

2 آفتابی که خاک را زر کرد سایه زین تیره خاکدان برداشت

3 خون روان شد ز چشم من که فلک خونم از اکحل روان برداشت

4 اسب صبرم ز رنج پوست فگند محنتم مغز استخوان برداشت

1 تا رنج عیش یاد همایون منیر باد چشم جهان به جاه و جلالش قریر باد

2 دولت به زور چرخ که چرخش به روزگار نصرت سپار باد و سعادت پذیر باد

3 انوار مهر ز آب رخش مستعار شد امواج بحر از کف تو مستعیر باد

4 ایوانش قبله گاه وضیع و شریف شد میدانش جای بوس صغیر و کبیر باد

1 جان و دلم همیشه به عشقت اسیر باد جانا مرا خیال تو نقش ضمیر باد

2 سوز غمت روان مرا ناگزیر شد مهر دلم هوای ترا ناگزیر باد

3 چون مهر تست بر دل این بنده پادشا از نایب وفا تو او را وزیر باد

4 گفتم که جان دهم به تو گر دلپذیر نیست دل شد ز کار کار دلم بر مریر باد

آثار مجیرالدین بیلقانی

9 اثر از قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.