1 آمادهٔ جنگ باش کاین چرخ حرون با نرمدلی با تو نگردد مقرون
2 جز با جنگ آماده نمیگردد صلح جزبا خون پاکیزه نمی گردد خون
1 سرتیپ، شدم ذلیل در جنگ پشه بیمارم و زار و مانده در چنگ پشه
2 از زحمت روزگشتهام قد مگس وز خستگی شب شدهام رنگ پشه
1 ای خواجهٔ راد و مشفق دیرینه دوری شاید ولی به این دیری نه
2 ساعت مشمر فال بدو نیک مگیر مگذار که تقویم شود پارینه
1 زان نرگس نیم مست مستم کردی زان قامت افراشته پستم کردی
2 گویندکه بت همی شکست ابراهیم ای ابراهیم بتپرستم کردی
1 ای کاش دلم به دوست مفتون نشدی چون مفتون شد ز هجر مجنون نشدی
2 چونمجنونشد ز رنج پرخون نشدی چون پر خون شد ز دیده بیرون نشدی
1 ای ایرانی خفتی و بگذشت بسی برخیز و به کار خویش بنگر نفسی
2 ور کشته شوی جز این مبادت هوسی کاین خانه از آن توست نی زان کسی
1 ای مادر اگر دسترسی داشتمی سنگ سیه ازگور تو برداشتمی
2 خود را گل و خاک تیره پنداشتمی تنهات به زبر خاک نگذاشتمی
1 ای روح روان که فارغ از این بدنی جویای عزیزکردهٔ خویشتنی
2 ای خفته به خاک، من تو هستم تو منی من فرزندم تو مادر ممتحنی
1 تا بشکافد به هم دل نالانی تا خون بارد ز دیدهٔ گریانی
2 هرجاکه دمد ستاکی اندر لب جوی دست بشرش بسر نهد پیکانی
1 از پیش و پس حیات بر خیره مپوی دم را بنگر ز آمده و رفته مگوی
2 آن را که گذشته است بیهوده میاب وآن را که نیامده است بیهوده مجوی