1 گر زیر فلک فکر من آزاد نبود در حنجرهام اینهمه فریاد نبود
2 مسعود گر اندیشهٔ آزاد نداشت از قلعهٔ نای خلق را یاد نبود
1 تا بُخل و حسادت به جهان راهبر است آزاده ذلیل و راستگو در خطر است
2 خون تو مدرسا هدر گشت بلی خونی که شبی گذشت بر وی هدر است
1 گر مانده و ناتوان و گر خسته و زار ما وز طلبش دست کشیدن، زنهار
2 افتان خیزان رسیم تا منزل دوست پرسان پرسان روبم تا خیمهٔ یار
1 چشم فلک است بر ستمگر نگران بیدار شود ظالم ازین خواب گران
2 ازکار نمانده این جهان گذران بر ما بگذشت و بگذرد بر دگران
1 چون از در تسلیم نشد یار، عزیز در چنگ رضا گشت گرفتار، عزیز
2 خورد آن گلتازه چوب و شد نفی بهخوار زین کار عزیز خوار شد خوار عزیز
1 ای میر اجل گر دهدم مهل اجل خواهم کرد اینمشکل لاینحل حل
2 گرخوشعمل،ار بدعمل از ری رفتم ای مهتر ری حی علی خیر عمل
1 ای زورآور که خون ما خورده پریر وی بسته فرو قماط ما با زنجیر
2 امروز تو کاملی و ما رشدپذیر فردا باشد که ما جوانیم و تو پیر
1 ای سادهدلان زر گرگ حیلتباز با جهد شما سیم و زر آورد فراز
2 چون حب زری ازو نمودید نیاز ناگاه میانتان جدا کرد چو گاز
1 در ماتمت ایملک، مُلک خون بگریست وز سوز تو در افق فلک خون بگریست
2 تا خاکنشین شدی تو ای گنج کمال زینغصه سماکبر سمک خون بگریست
1 ستار غیور ارجمندیت بجاست قانونطلبی و حقپسندیت بجاست
2 از صدمت پا منال و کوتاهی گام خوشبخت نشین که سربلندیت بجاست