بُد اندر حدود چغاخور، از ملکالشعرا بهار مثنوی 627
1. بُد اندر حدود چغاخور، لُری
لری غولدنگی، چغاله خوری
...
1. بُد اندر حدود چغاخور، لُری
لری غولدنگی، چغاله خوری
...
1. یکی روز فرخنده از مهر ماه
مثال آمد از درگه پادشاه
...
1. ادیبی زبان در طلاقت زبون
همی لام را خواند پیوسته نون
...
1. یکی کودک از لانه جغدی کشید
به صحن دبستانش میپرورید
...
1. به روزی مبارک ز ماه صیام
بهخود، خوردن روزه کردم حرام
...
1. «اربس» اندر افسانهٔ باستان
به افرشتهٔ عشق شد داستان
...
1. پژوهندگی را سپیدهدمان
فرشته به خاک آمد از آسمان
...
1. چو اسفندیار آن شه نیکبخت
به باغ مهی خسروانی درخت
...
1. شنیدم که شاهنشهی نقش بست
ابر خاتم خویشتن: «راست رست»
...
1. یکی گرسنه خرس در باغ جست
مگرمیوه نغزی آرد بدست
...
1. پی چیست این ساز و برگ نبرد؟
هم این کشتی وییل جنگی و مرد
...
1. ایا پور پند مرا یاد دار
پدرت آنچه گوید فرا یاد آر
...