9 اثر از مثنویات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / مثنویات ملک‌الشعرا بهار

مثنویات ملک‌الشعرا بهار

1 به ماه سفندار یک ‌سال شید بتابید بر یاسمین سپید

2 نشسته هنوز از ستم دست‌، دی ز ابرو برافشاند خورشیدخوی

3 گره شد گلوگاه باد شمال هوای دژم را نکو گشت حال

4 به‌صد رنگ‌، سیمرغ زربن کلاه بزد تیر در چشم اسفند ماه

1 جهان سر بسر از فراز و نشیب یکی کارخانه‌است با رنگ و زیب

2 که در نوبهاران بجنبد ز جای نگرداند این چرخ را جز خدای

3 بسی کارگر اندر آن کارگاه بکوشند بی‌مزد و بی‌ دادخواه

4 یکی بسّدین حله آرایدا دگر زُمردین خیمه پیرایدا

1 کلی را سر از زخم ناسور بود ز خارش توانش ز تن دور بود

2 کنار یکی نهر، خارید سر کلاهش فتاد اندر آن نهر در

3 بجنبید و بشتافت بر طرف آب ولی آب را زو فزون‌ بُد شتاب

4 کله گه بغلتید و گه شد به اوج به فرجام گم گشت در زیر موج

1 چو اسفندیار آن شه نیک‌بخت به باغ مهی خسروانی درخت

2 فروزندهٔ چهر دین بهی فرازندهٔ چتر شاهنشهی

3 فزایندهٔ کشور باستان به هر جای در پر دلی داستان

4 به رویینه دز آتش افروخته بر و بوم ارجاسبی سوخته

1 بُد اندر حدود چغاخور، لُری لری غولدنگی‌، چغاله خوری

2 بدش‌، بختیاری‌وش‌، آلفته‌نام وز آلفتگی بخت یارش مدام

3 ز نادانی و خست و عشق پیل‌ مثل بود در بین ایل جلیل

4 زنی داشت کدبانو و خوشمزه ز جمله جهان عاشق خربزه

1 به من بر مسلم شد این نکته باز که مردم به گیتی بماند دراز

2 به‌شرطی که‌ فکرش نگیرد شتاب مگرسوی‌آمیزش‌و خورد و خواب

3 بباید کش از این سه فکرت برون نباشد دگر فکرتی رهنمون

4 چو شب از سر روز تاج افکند خورد شام و تن در دواج افکند

1 به روزی مبارک ز ماه صیام به‌خود، خوردن روزه کردم حرام

2 سحر خوردم و خفت بعد از نماز بپا خاست پایان روز دراز

3 شدم تا به مسجد نمازی کنم بر پاک یزدان نیازی کنم

4 ز مسجد مرا دیو کج کرد راه شدم با رفیقی سوی خانقاه

1 ایا کودک خوب شیرین‌زبان مشو غافل از مادر مهربان

2 بدار این سه‌مقصود را نصب عین نخستین خدا، زان سپس والدین

3 خدا منعم است و مربّی پدر بود مادر از هر دو دلسوزتر

4 خدا را پرست و پدر را ستای ولی جان به قربان مادر نمای

1 پی چیست این ساز و برگ نبرد؟ هم این کشتی وییل جنگی و مرد

2 به‌«‌پیروس» گفت این‌، یکی هوشیار که همراز او بود و آموزگار

3 سوی روم خواهم شدن‌، گفت شاه بدانجا که جویندم از دیرگاه

4 چرا گفت‌، گفت از پی گیر و دار ستودش خردمند آموزگار

1 به نام برازندهٔ نام‌ها کز آغازها داند انجام‌ها

2 خداوند عرش و خداوند فرش گرایندهٔ هر دو گیتی به عرش

3 فروزندهٔ عقل و جان و سخن برازندهٔ این جهان کهن

4 ز دور اندربن پهنهٔ بیکران چو بینی بر این تافته اختران

آثار ملک‌الشعرا بهار

9 اثر از مثنویات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.