از چاه عموی شه اگر از ملکالشعرا بهار قطعه 533
1. از چاه عموی شه اگر جست خراسان
در چالهٔ جد شه جمجاه فتاده
...
1. از چاه عموی شه اگر جست خراسان
در چالهٔ جد شه جمجاه فتاده
...
1. پادشاها نصیحتم شنو
مملکت را به دست روس مده
...
1. دلم از مردم ری سخت ملول است که نیست
هیچ پوشیده زکس کفرنمایان همه
...
1. ای فلک رتبه شریف السلطان
که نظیرت به جهان پیدا نه
...
1. چندین هزار آینه بینی پر از نقوش
گر برنهی برابر یکدیگر آینه
...
1. گفت صوفی تن بود زندان جان
چون قفس کانجا نشانی بلبلی
...
1. مرا درست به یاد اندرست عهد صبی
به روزگار لطیف تفرج و بازی
...
1. عدل کن عدل که گفتند حکیمان جهان
مملکت بیمدد عدل نماند بر جای
...
1. گویند مرکز وطن ما بود خراب
از بس فساد و خدعه در آنجا گرفته جای
...
1. ویحک ای مرغ آسمان پیمای
از بر بام آسمانت جای
...
1. افسرا قطعهٔ تو را خواندم
که ز میخ رهی دژم گشتی
...