1 چندکار سخت و مشکل را برایت بشمرم بشمر ار مشکلتر از این پنج داری، ای حکیم
2 اولا از شهر تهران تا لب بحر خزر کندن از توچال شمران شاهراهی مستقیم
3 ثانیا ازکوه شمران بیوجود تکیهگاه پل کشیدن تا به کوه حضرت عبدالعظیم
4 ثالثا بیزحمت غواص از بحر خزر صید با کج بیل کردن نیمهشب، دُرّ یتیم
1 تبارک الله از این فرخ آستان که بود به پاس درگه او آسمان همیشه مقیم
2 حریم زادهٔ موسی که چون دم عیسی روان فزاید خاک درش به عظم رمیم
3 به چشم زایر این آستان بود روشن هرآنچه گشت به سینا نهان ز چشم کلیم
4 به است فرش ره او ز مرغزار بهشت چنان که خاک در او زکوثر و تسنیم
1 دیدهای کس درون خلد مقیم خاطرش بستهٔ عذاب الیم
2 منم اندر سویس جسته مقام دل به تهران و امجدیه مقیم
3 عقل گوید که در بهشت بپای عشق گوبد برو بهسوی جحیم
4 من نخواهم بهشت بیاحباب دوست بهتر زکوثر و تسنیم
1 سودهٔ سیم همی پاشد بر دشت، نسیم تا در و دشت توانگر شود از سودهٔ سیم
1 گفتند فروتن شو تا زر به کف آری زرگرد شود چون که شود مرد فروتن
2 گفتم که فروتن نشود مرد جوانمرد ننهد ز پی مال به بدنامی گردن
3 زان مال عزیز است کزان عزت زاید عزت را با ذلت حاصل نکنم من
4 نزدیک فقیرانم خوشخوار چو حلوا نزدیک امیرانم دشخوار چو آهن
1 مگِری سردار، زان که گریه و زاری سود ندارد در این زمانهٔ ریمن
2 رفته، به زاری وگریه باز نگردد جز که بخوشد دو چشم و خسته شود تن
3 مادر پرهیزگارت ار ز میان رفت عز تو پاینده باد و بخت تو روشن
4 ور ز میان رفت مهر سلطنت تو زنده به مانند ایلخانی و بهمن
1 گیو تاجر نموده این اوقات چارقی چند وارد از لندن
2 مورد آزمون هر نادان مایه امتحان هر چلمن
3 رویهاش وصلهای ز چکمه زال زیرهاش تخت چارق بهمن
4 سپر طوس بوده کز دم تیغ رفته ازکار، روز جنگ پشن
1 فانی، کز زادن چنو سخن آرای مادر ایام شد عقیم و سترون
2 خوشا زبن چامهٔ بدیع که باشد باغی پریاسمین و خیری و سوسن
3 هر ورقی راکزو دو بیت نگاری گردد بیغارهٔ پرند ملوّن
4 دیدم ازبن یک قصیده پاکی طبعش دید توان نور آفتاب ز روزن
1 دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر بشد صبوری و ازکف ربود صبر جهان
2 دربغ از آن دل دانا که از جفای سپهر گزید خاک سیه را ز بهر خویش مکان
3 صبوری آن ملک شاعران طوس برفت بجای ماند همه ملک شعر بیسلطان
4 شد از میانه ادیبی که ملک دانش را حیات بود بدو چون حیات جسم به جان
1 هست صوتی بس مهیب و خوفناک بانگ توپ و نعرهٔ فرماندهان
2 سختتر زانست بانگ صاعقه کاندر آید نیم شب از آسمان
3 هست از آن بسیار هولانگیزتر غرٌش طوفان به بحر بیکران
4 باشد از آشوب طوفان سختتر نعرههای موحش آتشفشان