12 اثر از ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار

مقدمه ,

در تابستان گذشته تنهایی و فراغتی دست داد. در آن تنهایی و در بستگی بیکار ننشستم و در بستگی را غنمیت شمرده با فراغ بال به نظم‌اندرزهای انوشه‌روان آذرباد مارسپندان پرداختم‌. اندرزهای این مرد بزرگ - که بایستی وی را از روی حقیقت بزرگ‌ترین مجدد دین مزدیسنا شمرد، و در شمار سقراط یونان و لقمان عرب و کنفوسیوس چین دانست -‌ مکرر به ادبی بزرگی است‌. ,

اغتنام فرصت را، نخست به تکمیل ترجمه به نثر پرداخت و پس از فراغت آن را به نظم درآورد و اکنون با حذف مقدمه منظومه‌، از آغاز رساله عبارات نثر و اشعار آن را در برابر هم نوشته به دوست عزیزم آقای میرزا مجید خان موقر به یادگار می‌سپارم و طبع و نشر آن را به اختیار ایشان می گذارم. ,

ضمناً متذکر می‌شود که عبارات نثر را به اسلوب اصل پهلوی قرار دادم و لغاتی که در فرهنگ‌ها می‌توان به دست آورد به حال خود گذاشت و برخی لغات دیگر هم که قابل استفاده دانست با توضیحی در میان هلال‌، به جای خود باقی ماند. تا هم مطالعه کنندگان از طرز نثر باستان آگاه شده و هم از موارد صحیح استعمال لغاتی که در فرهنگ‌ها موجود است اطلاع یابند و ضمناً لغاتی را که فرهنگ‌ها ذکر نکرده‌اند و ممکن است به کار ادبا و محققان آید در دسترس قرار داشته باشد. و در اشعار نیز سعی شد که تا ممکن باشد از لغات و اسلوب اصلی استفاده شد و لغات تازی به کار برده نشود. در ذیل صفحات تعلیقاتی در توضیح برخی لغات و جملات نگاشته شده است که خالی از فایدتی نیست‌. ,

و تراگویم ای پسر من‌، نیکوترین دهشیاری به مردمان‌، گوهر خرد است‌. چه اگر بر کست خواسته برود و یا چهارپایان بمیرد خرد بماند. ,

2 کسی کاو به گیتی دهشیار زیست نکوتر ورا از خرد چیز نیست

3 که گرمایه از دست برکست، شد زر و چارپانیزش از دست شد

4 چو باشد خرد، رفته بازآیدش به ناز کسان کی نیاز آیدش

از دادمه (‌بزرگ‌تر از خود) و بهمرد سخن پرس. ,

2 ز مهسال و به‌مرد پرسش نیوش یکایک به گفتارشان دار گوش

شرم‌گین زن اگر با تو دوست بود ا‌وی را به زنی‌، بر زیرک‌مرد دانا ده‌، چه زیرک و دانامرد همانا چنانچون زمین نیکوست که تخم بر وی پراکنده و گونه گونه خوربار از وی برآید. ,

2 گرت خویش باشد زن شرمگین ورا شوی دانای زیرک گزین

3 جوان خردمند داننده راه بود همچو ورزیده خاک سیاه

4 که چون از برش تخم بپراکنی از او گونه‌گون لاله و گل چنی

خوش فرمان باش که خوش بهر باشی ,

2 به فرمانبری راه نیکی سپار که خوش بهره یابی ز پروردگار

به هیچ آیین مهر دروغی (‌یعنی بدعهدی‌) مکن که ترا خوره پسین نرسد. ,

2 مورز ایچ در مهربانی دروغ که روی دورویان بود بی‌ فروغ

3 وزو فرهٔ مردمی کم شود به روز پسین کار در هم شود

چند توانت بود مردم (را) به زبان میازار. ,

2 همی تا توانی سخن نرم دار دل مردمان با سخن گرم دار

دادار باش که گروزمانی (‌ملکوتی‌) شوی. ,

2 ز داد و دهش جاودانی شوی جز این گر کنی زود فانی شوی

با مرد یاوه گوی راز خود آشکار مکن‌. ,

2 مکن راز با مردم یاوه کوی که رازت پراکنده سازد به کوی

زن کسان مفریب‌، چه به روان ‌گناه گران بود. ,

2 به راه زنان دانهٔ دل مپاش فریبندهٔ جفت مردم مباش

3 زن پارسا را مگردان ز راه که از رهزنی بدتر است این گناه

4 روان را گناه گران آورد بس آسیب در دودمان آورد

آثار ملک‌الشعرا بهار

12 اثر از ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی