آشکارهگوی باش از ملکالشعرا بهار منظومه 49
1. آشکارهگوی باش (صریح اللهجه). به جز به اندیشه سخن مگوی.
...
1. آشکارهگوی باش (صریح اللهجه). به جز به اندیشه سخن مگوی.
...
1. به مرد بیآیین هرآینه وام مده.
...
1. زن فرزانه و شرمگین دوست دار
...
1. خوبخیم و درست وکارآگاه مرد اگرچه درویش است هم به دامادی گیر ، هرآینه او را خواسته از یزدان برسد.
...
1. به مرد مهسال (زیاد سال) افسوس(استهزاء)مکن،چهتو نیز بسیار مهسال شوی
...
1. ناآمرزیده مرد آزرمان را به زندان مکن، گزیده و بزرگ مردم و هشیار مرد را بر بند زندانبان کن.
...
1. اگر پسری بودت به برنایی به دبیرستان ده، چه دبیری چشمروشی است.
...
1. سخن بنگرش (ملاحظه و تامل) کوی، چه سخنی است ( که) گفتن به و سخنی هست که پاییدن (تأمل) و آن پاییدن به از آن گفتن.
...
1. راستگوی مرد، پیامبرکن.
...
1. زده مرد (را) استوار مدار، و آپریکان (آبرمند) مرد (را) چگونه که آیین بود، هزینه به او ده.
...
1. سخن چرب گوش، گوش چرب دار، منش فرارون (والا) دارد.
...
1. خویشتن مستای تا فرارون کنش باشی.
...