10 اثر از کارنامهٔ زندان در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کارنامهٔ زندان در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.

کارنامهٔ زندان در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار

1 در سمرقند پیشوایی بود خلق را حجت خدایی بود

2 وندرآن شهر بود سرهنگی شحنه‌ای‌، ظالمی‌، قوی‌چنگی

3 به ستم خلق پیشه‌ور افشرد پیشه‌ور شکوه پیشوا را برد

4 گفت شیخا برس به احوالم زبن ستم کاره واستان مالم

1 گرچه‌زرتشت‌از خراسان خاست دین زرتشت از خراسان کاست

2 مردم کابل و تخارستان گوزکانان و غور و غرشستان

3 بگزیدند کیش بودا را بردریدند زند و استارا

4 مردم تورفان‌ و فرغانی بگرفتند مذهب مانی

1 یار جست از حکیم زندانی سبب حبس او به پنهانی

2 که تو با این فضیلت و آداب از چه افتاده‌ای در این گرداب

3 پاسخش داد پیر دانشمند که مرا هم خطا به دام افکند

1 شب بدیدم در آن سرا تختی پهلوی تخت‌، مرد بدبختی

2 گفتم این تازه کیست گشته پدید گفت شخصی‌: مؤسس ناهید

3 روز دیگر ز تنگی مسکن گشت ناهید همط‌ویلهٔ من

4 گفتمش‌: السلام رند دغا توکجا این حساب‌ها زکجا

1 پیش زن مدح دیگران مکنید خوبی غیر را بیان مکنید

2 زان که جنس لطیف بیباکست هم حسود است و هم هوسناک ست‌

3 حُسن زن گر شنید رشگ برد حسن مرد ار شنید دل سپرد

4 بار دیگر چو آمدیم اینجا هم‌ره هم‌، قدم زدیم اینجا

1 بود محمود زابلستانی بنده زادی چنان که می‌دانی

2 پدرش را کس از بدی اندام نخرید آن زمان که بود غلام

3 گشت محمود هم‌نشان پدر زرد روی و دراز و بدمنظر

4 چون که شد صیت او بلندآهنک وز خراسان گرفت تا لب گنگ

1 در زمستان هوای اصفاهان گشت چون زمهریر آفت جان

2 برف‌هایی دراوفتاد عظیم شد در و دشت‌وکوه‌، معدن سیم

3 ماه دی جمله این‌چنین بگذشت ماه بهمن هوا ملایم گشت

4 بس که بارید از هوا باران سر بسر نم کشید اصفاهان

1 ماه مرداد چون به پایان شد اثر شفقتی نمایان شد

2 لیک لطفی که بدتر از قهر است پادزهری که بدتر از زهر است

3 گفت با من رئیس شعبهٔ چار که رسیده است حکمی از دربار

4 که ز تهران برون فرستیمت خود بفرمای چون فرستیمت

1 دیرگاهی بر این وَتیره گذشت روز رخشان و شام تیره گذشت

2 گشت ناگاه شوی زن سفری گفت زن‌: بایدت مرا ببری

3 گفت‌مرد: ‌این‌سفرنه‌دلخواه است که رئیس اداره همراه است

4 هم به پاس اثاثهٔ خانه بایدت ماند، پُر مزن چانه

1 ظالمی داشت زر برون ز حساب شب‌ نمی‌شد ز بیم‌ دزد به‌ خواب

2 با چنان مال و ثروت هنگفت خواست گنجینه‌ای کند بنهفت

3 تا سویش دزد راهبر نشود هیچ کس را از آن خبر نشود

4 پس پژوهنده شد ز معماری خواست مردی امین و دین‌داری

آثار ملک‌الشعرا بهار

10 اثر از کارنامهٔ زندان در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کارنامهٔ زندان در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.