در بر مام و باب از ملکالشعرا بهار منظومه 70
1. در بر مام و باب خاضع باش
امرشان را ز جان متابع باش
...
1. در بر مام و باب خاضع باش
امرشان را ز جان متابع باش
...
1. آمد اردیبهشت، ای ساقی
اصفهان شد بهشت، ای ساقی
...
1. چون رسیدم به چند میلی ری
باد و باران وزبد پی در پی
...
1. در «اوین» داشتم گلستانی
باغ و آب و درخت و ایوانی
...
1. کار کشور گرفت لون دگر
شه به ترکیه بست رخت سفر
...
1. پس چندی امیر دولت بار
داد در قرب بزم خویشم بار
...
1. مردی از فاقه در امان آمد
کارش از گشنگی به جان آمد
...
1. کارداری براند گرم بهدشت
شامگاهان به قریهای بگذشت
...
1. میر لشگر ز من مکدر گشت
تاکه شاهنشه از سفر برگشت
...
1. داد شه جای او به مختاری
صبح پیدا شد از شب تاری
...
1. و آن قضایا که در خراسان بود
هم ز جهل پلیس نادان بود
...
1. پاسبان باید از نژاد اصیل
تا کند عیب خلق را تعدیل
...