اگرکه پشت من از بار از ملکالشعرا بهار قصیده 59
1. اگرکه پشت من از بار حادثات خمید
شکسته زلفا جعد ترا که خمانید
1. اگرکه پشت من از بار حادثات خمید
شکسته زلفا جعد ترا که خمانید
1. باد خراسان همیشه خرم و آباد
دشت و دیارش ز ظلم و جور تهی باد
1. بگذشت اردیبهشت و آمد خرداد
خیز که باید قدح گرفت و قدح داد
1. دلم از عشق آن بت نوشاد
چند باید شکسته و ناشاد
1. مهرگان آمد به آیین فریدون و قباد
وز فریدون و قباد اندرزها دارد به یاد
1. بود مر ابر را اندر کمین باد
برد مر ابر را زین سرزمین باد
1. محشر خرگشت طهران، محشر خر زندهباد
خرخری ز امروز تا فردای محشر زنده باد
1. گویند سیم و زر به گدایان خدا نداد
جان پدر بگوی بدانم چرا نداد؟!
1. امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد
زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد
1. عاقل آن نیست که فضلی وکمالی دارد
عاقل واقعی آنست که مالی دارد
1. صبر کنم انتظار اگر بگذارد
کام برم روزگار اگر بگذارد
1. ظلمی که انگلیس در این خاک و آب کرد
نه بیوراسب کرد و نه افراسیاب کرد