ای عجب این خلق را از ملکالشعرا بهار قصیده 36
1. ای عجب این خلق را هر دم دگرسان حالتی است
گاه زیبا، گاه زشت، الحق که انسان آیتی است
...
1. ای عجب این خلق را هر دم دگرسان حالتی است
گاه زیبا، گاه زشت، الحق که انسان آیتی است
...
1. سخن بزرگ شود، چون درست باشد و راست
کس ار بزرک شد از گفته بزرگ، رواست
...
1. تا شدم خویگر به رفتن راست
چرخ کجرو به کشتنم برخاست
...
1. بشکست گرم دست چه غم؟ کار درست است
کسری ز شکستم نه، که افکار درست است
...
1. شد سیه مست بلاهشیار، تاکستان کجاست؟
پاکباز خفته شد بیدار، پاکستان کجاست؟
...
1. امروز روز عزت دیهیم و افسر است
عصری بلند پایه و عهدی منور است
...
1. هر کرا مهر وطن در دل نباشد کافر است
معنی حبالوطن، فرمودهٔ پیغمبر است
...
1. گویی علامت بشر اندر جهان، غم است
آن کس که غم نداشت نه فرزند آدم است
...
1. یک مرغ سر به زیر پر اندر کشیده است
مرغی دگر نوا به فلک برکشیده است
...
1. تن زنده والا به ورزندگی است
که ورزندگی مایهٔ زندگی است
...
1. «دل آن ترک نه اندر خور سبمبنبر اوست
سخن او نه ز جنسلب چونشکر اوست»
...
1. گویند حکیمان که پس ازمرگ، بقا نیست
ور هست بقا، فکرت و اندیشه بجا نیست
...