1 ای کوه سپیدسر، درخشان شو مانند وزو شراره افشان شو
2 ای رنگپریده کوه دمباوند مریخ رخ و سهیل دندان شو
3 ای شیر سپید خفته در وادی آن یال فرو فشان خندان شو
4 زان یال سپید، نیشها بنمای تیره گر عیش و نوش تهران شو
1 ایا نسیم صبا ای برید کار آگاه ز طوس جانب ری این زمان بپیما راه
2 ببر پیامی از چاکران درگه قدس به آستان ملک شهریار کار آگاه
3 بهین شهنشه والاتبار ملکستان خدایگان سلاطین مظفرالدین شاه
4 شه مبارک فال و مه همایونفر خدیو چرخ برین خسرو ستاره سپاه
1 دوش چون برشد آن درفش سیاه گشت پیدا طلایهٔ دیماه
2 تیره ابری برآمد از بر کوه که بپوشید پرده بر رخ ماه
3 وان قنادیل زر فرو مردند از بر این فراشته خرگاه
4 بادی از مرز شهریار دمید که به پیل دمنده بستی راه
1 گسترد بهار زمردین حلّه ز اقصای بدخش تا در حله
2 شد باغ چو حجله و گل سوری بنشست عروسوار در حجله
3 هنگام سحر صبا فراز آید داماد صفت به گل زند قبله
4 باغ است قبالهٔ گل و در وی از سبزه کشیده جمله در جمله
1 منصور باد لشکر آن چشم کینهخواه پیوسته باد دولت آن ابروی سیاه
2 عشقش سپه کشید به تاراج صبر من آن گه که شب ز مشرق بیرون کشد سپاه
3 رنجه شدم ز هجر به ارمان وصل او غرقه شدم به بحر به امید آشناه
4 جانم دژم شد از غم آن نرگس دژم پشتم دوتا شد از خم آن سنبل دوتاه
1 خورشید برکشید سر از بارهٔ بره ای ماه برگشای سوی باغ پنجره
2 اسفند ماه رخت برون برد ازین دیار هان ای پسر، سپند بسوزان به مجمره
3 درکشتزار سبز، گل سرخ بشکفید ز اسپید رود تا لب رود محمره
4 تاجی به سر نهاد گل سرخ در چمن شمسه ز بهرمان وز پیروزه کنگره
1 افتاد به حمام، رهم سوی خزینه ترکید کدوی سرم از بوی خزینه
2 من توی خزینه نروم هیچ و ز بیرون مبهوت شوم چون نگرم سوی خزینه
3 چون کاسهٔ «بزقرمهٔ» پرقرمهٔ کمآب پر آدم و کمآب بود توی خزبنه
4 گه آبی و گه سبز شود چون پرطاوس آن موج لطیفی که بود روی خزینه
1 شاها تا کی بود بهار گرسنه خائن سیر و درستکار گرسنه؟
2 خرمگس و عنکبوت و پشه و زنبور آن همه سیرند و نوبهار گرسنه
3 آنکه کند سفلگی شعار، بود سیر وانکه کند راستی شعار، گرسنه
4 سکهٔ قلب خراب سیر ولیکن شمش زر کاملالعیار گرسنه
1 نعمت دنیا سرابست ای مشارالسلطنه این جهان نقش برآبست ای مشارالسلطنه
2 تا توانی ظلم کن کاین روزگار بی کتاب حامی هر بیکتابست ای مشارالسلطنه
3 تا توانی دخل برکاین روزگار بیحساب عاری از علم حسابست ای مشارالسلطنه
4 کشور پر انقلاب و نرخ ارزاق گران زان قدوم مستطابست ای مشارالسلطنه
1 خاک آمل شده در زیر پی آتش، طی ای مسلمانان، آبی بفشانید به وی
2 این همان خطهٔ نامیست که از عهد قدیم دورهاکرده به امنیت و آسایش، طی
3 بوده درعهد منوچهر، یکی حصن عظیم سرکشیده شرفاتش ز بر قصر جدی
4 دون او بوده به زینت، چه سمرقند و چه بلخ پس از او بوده به رتبت، چه نهاوند و چه جی