29 اثر از قصاید ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / قصاید ملک‌الشعرا بهار

قصاید ملک‌الشعرا بهار

1 ای کوه سپیدسر، درخشان شو مانند وزو شراره افشان شو

2 ای رنگ‌پریده کوه دمباوند مریخ رخ و سهیل دندان شو

3 ای شیر سپید خفته در وادی آن یال فرو فشان خندان شو

4 زان یال سپید، نیش‌ها بنمای تیره گر عیش و نوش تهران شو

1 ایا نسیم صبا ای برید کار آگاه ز طوس جانب ری این زمان بپیما راه

2 ببر پیامی از چاکران درگه قدس به آستان ملک شهریار کار آگاه

3 بهین شهنشه والاتبار ملک‌ستان خدایگان سلاطین مظفرالدین شاه

4 شه مبارک فال و مه همایون‌فر خدیو چرخ برین خسرو ستاره سپاه

1 دوش چون برشد آن درفش سیاه گشت پیدا طلایهٔ دی‌ماه

2 تیره ابری برآمد از بر کوه که بپوشید پرده بر رخ ماه

3 وان قنادیل زر فرو مردند از بر این فراشته خرگاه

4 بادی از مرز شهریار دمید که به پیل دمنده بستی راه

1 گسترد بهار زمردین حلّه ز اقصای بدخش تا در حله

2 شد باغ چو حجله و گل سوری بنشست عروس‌وار در حجله

3 هنگام سحر صبا فراز آید داماد صفت به گل زند قبله

4 باغ است قبالهٔ گل و در وی از سبزه کشیده جمله در جمله

1 منصور باد لشکر آن چشم کینه‌خواه پیوسته باد دولت آن ابروی سیاه

2 عشقش سپه کشید به تاراج صبر من آن گه که شب ز مشرق بیرون کشد سپاه

3 رنجه شدم ز هجر به ارمان وصل او غرقه شدم به بحر به امید آشناه

4 جانم دژم شد از غم آن نرگس دژم پشتم دوتا شد از خم آن سنبل دوتاه

1 خورشید برکشید سر از بارهٔ بره ای ماه برگشای سوی باغ پنجره

2 اسفند ماه رخت برون برد ازین دیار هان ای پسر، سپند بسوزان به مجمره

3 درکشتزار سبز، گل سرخ بشکفید ز اسپید رود تا لب رود محمره

4 تاجی به سر نهاد گل سرخ در چمن شمسه ز بهرمان وز پیروزه کنگره

1 افتاد به حمام‌، رهم سوی خزینه ترکید کدوی سرم از بوی خزینه

2 من توی خزینه نروم هیچ و ز بیرون مبهوت‌ شوم‌ چون نگرم‌ سوی‌ خزینه

3 چون کاسهٔ «‌بزقرمهٔ‌» پرقرمهٔ کم‌آب پر آدم و کم‌آب بود توی خزبنه

4 گه آبی و گه سبز شود چون پرطاوس آن موج لطیفی که بود روی خزینه

1 شاها تا کی بود بهار گرسنه خائن سیر و درستکار گرسنه‌؟

2 خرمگس و عنکبوت و پشه و زنبور آن همه سیرند و نوبهار گرسنه

3 آنکه کند سفلگی شعار، بود سیر وانکه کند راستی شعار، گرسنه

4 سکهٔ قلب خراب سیر ولیکن شمش زر کامل‌العیار گرسنه

1 نعمت دنیا سرابست ای مشارالسلطنه این جهان نقش برآبست ای مشارالسلطنه

2 تا توانی ظلم کن کاین روزگار بی کتاب حامی هر بی‌کتابست ای مشارالسلطنه

3 تا توانی دخل برکاین روزگار بی‌حساب عاری از علم حسابست ای مشارالسلطنه

4 کشور پر انقلاب و نرخ ارزاق گران زان قدوم مستطابست ای مشارالسلطنه

1 خاک آمل شده در زیر پی آتش‌، طی ای مسلمانان‌، آبی بفشانید به وی

2 این همان خطهٔ نامیست که از عهد قدیم دورهاکرده به امنیت و آسایش‌، طی

3 بوده درعهد منوچهر، یکی حصن عظیم سرکشیده شرفاتش ز بر قصر جدی

4 دون او بوده به زینت‌، چه سمرقند و چه بلخ پس از او بوده به رتبت‌، چه نهاوند و چه جی

آثار ملک‌الشعرا بهار

29 اثر از قصاید ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی