29 اثر از قصاید ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / قصاید ملک‌الشعرا بهار

قصاید ملک‌الشعرا بهار

1 خیز وطعنه برمه و پروین زن در دل من آذر بر زین زن

2 بند طره بر من بیدل نه تیر غمزه برمن غمگین زن

3 یک گره به طرهٔ مشکین بند صدگره برین دل مسکین زن

4 یک‌سخن‌ز دو لب شیرین گوی صد گواژه بر لب شیرین زن

1 جوان بخت و جهان‌آرایی ای زن جمال و زینت دنیایی ای زن

2 صدف خانه است و صاحبخانه غواص تو در وی گوهر یکتایی ای زن

3 تو یکتا گوهری در درج خانه وزان بهتر که گوهر زایی ای زن

4 تو در عین لطافت زورمندی تو هم گوهر تو هم دریایی ای زن

1 آتش کید آسمان سوخت تنم‌، دریغ من ز آب دو دیده‌، بیخ غم برنکنم‌، دریغ من

2 من که به تن ز عافیت داشتمی لباس ها بس‌عجبست کاین‌چنین‌ عور تنم‌، دریغ من

3 این فلک قبا دورنگ ازسر حیله برکشید از تن عافیت برون پیرهنم‌، دریغ من

4 دست فلک به پای دل بست مرا کمند غم نیست کسی که پنجه‌اش درشکنم دریغ من

1 بر تختگاه تجرد سلطان نامورم من با سیرت ملکوتی در صورت بشرم من

2 این عالم بشری را من زادهٔ گل و خاکم لیکن ز جان و دل پاک از عالم دگرم من

3 سلطان ملک فنایم منصور دار بقایم با یاد هوست هوایم وز خویش بیخبرم من

4 موجود و فانی فی‌الله هستی‌پذیر و فناخواه هم آفتابم و هم ماه‌، هم غصن وهم ثمرم من

1 ای خطهٔ ایران مهین‌، ای وطن من ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

2 ای عاصمهٔ دنیی آباد که شد باز آشفته کنارت چو دل پر حزن من

3 دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من

4 بس خار مصیبت که خلد دل را بر پای بی روی تو، ای تازه شکفته چمن من

1 چون به پشت آسمان‌پیما برآمد پای من آسمانی گشت طبع آسمان‌پیمای من

2 عاقبت هم خود به‌سوی آسمان پویا شدم بس که پوباکشت ازآن‌سوفکرت جویای من

3 عاقبت این دل مرا چون خویشتن شیدا نمود اینت فرجام هوس‌های دل شیدای من

4 گردل اندر وای بودم نک تن اندر وا شدم بر تن دروای من ره زد دل دروای من

1 خوشا فصل بهار و رود کارون افق از پرتو خورشید گلگون

2 ز عکس نخل‌ها بر صفحهٔ آب نمایان صدهزاران نخل وارون

3 دمنده کشتی «کلگا»‌ی زیبا به‌دریا، چون‌ موتور بر روی هامون

4 قطار نخل‌ها از هر دو ساحل نمایان گشته با ترتیب موزون

1 مرا دلی است ز دست زمانه غرقه به خون هزار لعنت بر این زمانهٔ ملعون

2 ز دستبرد حوادث دل و دماغ نماند که آن قرین ملالست و این دچار جنون

3 بدان خدای که با چند قطره باران داد به باد حادثه‌، تخت و کلاه ناپلئون

4 که تاج و تخت شهی این‌ قدر نمی‌ارزد که تیر آهی بگشاید از دلی محزون

1 هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون از دنگ‌دنگ واگون‌، از های‌های واگون

2 از جالسان واگون راحت‌تر است صدبار آن کس که جان سپارد در زیر پای واگون

3 زاسرار قبر و محشر، آگه شود به یکبار آن کس که از جهالت‌، شد مبتلای واگون

4 آدم به روی آدم‌، حیوان به روی حیوان اینست یک اشارت‌، از تنگنای واگون

آثار ملک‌الشعرا بهار

29 اثر از قصاید ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی