ای مردم دلخون وطن، از ملکالشعرا بهار قصیده 234
1. ای مردم دلخون وطن، دغدغه تا کی
چون شه ز وطن دل بکند، دل بکن از وی
...
1. ای مردم دلخون وطن، دغدغه تا کی
چون شه ز وطن دل بکند، دل بکن از وی
...
1. خوش گفت این حدیث که شرطست کآدمی
گام آنچنان نهد که ننالد از او زمی
...
1. اجل پیام فرستاد سوی کشور ری
که گشت روز تو کوتاه و روزگار تو طی
...
1. ای سید عراقی شغلی دگر نداری
یا دخلکی تراشی یا پولکی درآری
...
1. آشفت روز بر من، از این رنج جان گزای
بخشای بر من ای شبِ آرام ِدیرپای !
...
1. هان ای فراخ عرصهٔ تهران چگونهای
زبر درفش قائد ایران، چگونهای
...
1. مردن اندر شجاعت ادبی
بهتر از چاپلوسی و جلبی
...
1. در طوف حبش دیدم دی موسولینی میگفت
کاین قطعه بدین خوبی مستعمره بایستی
...
1. گر که صدر اندر اصفهان نبدی
اصفهان نیمهٔ جهان نبدی
...
1. ای ماه دو هفته یاد ما کردی
احسنتخوش آمدی صفاکردی
...
1. سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری
سخن از من بر گو به سر ادوارد گری
...
1. پیمانشکن نگار من آن ترک لشکری
بگرفت خوی لشکری و شد ز من بری
...