1 یاد ندارد کس از ملوک و سلاطین شاهی چون پهلوی به عز و به تمکین
2 فرق بلندش دهد جمال به فرقد پر کلاهش دهد فروغ به پروین
3 جرعهای از مهر اوست چشمهٔ حیوان اخگری از قهر اوست آذر برزین
4 قائد صد کشور است بر زبر تخت آفت صد لشکر است بر زبر زین
1 افتادهایم سخت به دام بلای گل یارب چو ما مباد کسی مبتلای گل
2 گِل مشکلی شدهاست به هر معبر و طریق گام روندگان شده مشکلگشای گل
3 هرگه که ابر خیمه زند در فضای شهر بر بام هر سرای برآید لوای گل
4 گل دل نمیکند ز خراسان و اهل او ای جان اهل شهر فدای وفای گل
1 باز به پا کرد نوبهار سرادق بلبل آمد خطیب و قمری ناطق
2 رایتی فرودین به باغ درآویخت پرچم سرخ از گلوی سبز سناجق
3 طبل زد از نیمروز لشکر نوروز وز حد مغرب گرفت تا حد مشرق
4 لشکر دی شد به کوهسار شمالی بست به هر مرز برف، راه مضایق
1 رسید گاه بهار و گه سماع و مدام کجایی ای صنم سرو قد سیم اندام
2 بنفشه با سر زلف خمیده گشت پدید کجایی ای سر زلف تو را بنفشه غلام
3 بهپای خیز که هنگام رامش است و نشاط نشاط باید کردن، بلی در این هنگام
4 چمن گرفته ز فرخنده نوبهار، طراز جهان گرفته ز اردیبهشت ماه، نظام
1 افتادهایم سخت به دام در جنگ این گروه لئام
2 قومی ندیده سفرهٔ باب جمعی ندیده چهرهٔ مام
3 یکسر ز جهل، دشمنعلم جمله به طبع، خصم کرام
4 ما صاحب ستور ولیک در چنگ این گروه، زمام
1 نهادم ز بهر عیادت قدم به دولتسرای ولی النعم
2 خداوند انعام و احسان «وثوق» سر سروران خواجه محتشم
3 به نزد خدای جهان رستگار به نزدیک خلق خدا محترم
4 مسالک ز تدبیر او مفتتح ممالک ز تاثیر او منتظم
1 ما فقیران که روز در تعبیم پادشاهان ملک نیمشبیم
2 تاجداران شامل البرکات شهریاران کاملالنسبیم
3 همه با فیض محض متصلیم همه با نور پاک منتسبیم
4 همه دلدادگان پاکدلیم همه تردامنان خشک لبیم
1 غم زمانه به سختی گرفته دامانم ز بی وفایی این بخت سست پیمانم
2 ببسته بود به من بخت، این چنین میثاق که من بخوابم و اوخود بود نگهبانم
3 کنون بخفته مرا بخت و من چو مشتاقان نشسته بر سر او لای لای میخوانم
4 چو بخت شوم مرا چرخ بیند اندر خواب به روی غم غم دیگر نهد فراوانم
1 ای بهروی و بهموی، لاله و سوسن سبزه داری نهفته در خز ادکن
2 سوسن تو شکسته بر سر لاله لاله ی تو شکفته در بن سوسن
3 لب لعلت گرفته رنگ ز مرجان سر زلفت ربوده بوی ز لادن
4 آفت جانی از دو غمزهٔ دلدوز فتنه شهری از دو نرگس پرفن
1 مژده که بگرفت جای از بر تخت کیان شاه جهان پهلوی میر جهان پهلوان
2 نابغهٔ راستین، قائد ایران زمین پادشه بیقرین، خسرو صاحبقران
3 شیردل و پیلتن، یکهسوار وطن فارس لشکرشکن، قائد کشورستان
4 مهر ز برجیسخواست کاصل سعادت کجاست روی به شه کرد راست گفت که آنست آن