ای پزشکی خطت رسید از ملکالشعرا بهار قصیده 187
1. ای پزشکی خطت رسید به من
چون به یعقوب پیر، پیراهن
...
1. ای پزشکی خطت رسید به من
چون به یعقوب پیر، پیراهن
...
1. زد پنجه وپنج پنجهام برتن
زین پنجهٔ عظیم رنجه گشتم من
...
1. خرم و آباد باد مرز خبوشان
هیچ دلی از ستم مباد خروشان
...
1. گه فریضهٔ شام آن چراغ ترکستان
کنار من ز رخ خویش کرد لالستان
...
1. کبر و سرکشی تا چند ای سلالهٔ انسان
حال آخرین بنگر، ذکر اولین برخوان
...
1. مژده که بگرفت جای از بر تخت کیان
شاه جهان پهلوی میر جهان پهلوان
...
1. خواندیم در دفاتر و کردیم امتحان
کاز بعد هر غمی بود آسایشی نهان
...
1. چون اوج گرفت مهر از سرطان
بگشاد تموز چون شیر دهان
...
1. دندان طمع کن که شود درد تو درمان
بس درد که درمان شود از کندن دندان
...
1. روزی رسد که آید پیکی ز هندوان
گوید دهید مژده که آمد خدایگان
...
1. دردا که دور کرد مرا چرخ بیامان
ناکرده جرم، از زن و فرزند و خانمان
...
1. ای صبا رو به جانب تهران
دوستان را ز من سلام رسان
...