1 همی چه گویی چندین چراست قالاقیل به پیش این در و برگرد آن بلند نخیل
2 شگفت روزی، همچون قیامت از انبوه فراخنایی، مانند محشر از تهویل
3 ز بس نظارگیان درتنیده یک بهدگر ببسته راه شد آمد، به عابران سبیل
4 پیادگان و سواران ستاده صف در صف بگرد برشده نخلی مهیب و زشت و طویل
1 ز دلبر بوسهای تاوان گرفتم پس از عمری خسارت جان گرفتم
2 به آسانی مرا تاوان نمیداد زمین بوسیدم و دامان گرفتم
3 نشستم در دل مشکلپسندان من این اقلیم سخت آسان گرفتم
4 سگی گر در سر راهم کمین کرد برایش زیر دامان نان گرفتم
1 آن اختری که کرد نهان چندگه جمال امروز شد فروزان از مطلع جلال
2 از مطلع جلال فروزان شد اختری کز چشم خلق داشت نهان چندگه جمال
3 یکچندکرد روی پی مصلحت نهان واینک طلوع کرد دگر ره به فر و فال
4 سالی سه رخ نهفت گر از آسمان ملک تابنده بود خواهد زبن پس هزار سال
1 می فروهل زکفای ترک و به یکسو نه چنگ جامهٔ جنگ فروپوش که شد نوبت جنگ
2 باده را روز بیفسرد بهل باده ز دست چنگ را نوبت بگذشت بنه چنگ ز چنگ
3 رخ برافروز و رخ خصم بیندای به قیر قد برافراز و قدخصم دوتا ساز چو چنگ
4 از بر دوش، تفنگافکن و آسوده گذار لختی آن دو سر زلف سیه غالیه رنگ
1 فتنهها آشکار میبینم دستها توی کار میبینم
2 حقهبازان و ماجراجویان بر خر خود سوار میبینم
3 بهر تسخیر خشک مغزی چند نطقها آبدار میبینم
4 جای احرار در تک زندان یا به بالای دار میبینم
1 جوشن پوشی ز مشک بر مه روشن بر مه روشن همی که پوشد جوشن
2 نی نی روی توگلشن است و دو زلفت سنبل تازهاست بردو گوشهءگلشن
3 سوسن داری شکفته بر سر نسرین نسرین داری نهفته در بن سوسن
4 هرکه بناگوش و طرهٔ تو بکاوید لاله به خروار برد ومشک به خرمن
1 یاد روزی کز برای دخل میدان ساختیم از دغل سرمایه و از تزویر دکان ساختیم
2 گاه با شه، گاه با دستور، گه با این و آن ساختیم و ملک را میدان جولان ساختیم
3 چون که خر بازار بود آن عهد، در پالان شاه کرده پیزرها و بهر خویش پالان ساختیم
4 با اتابک ساختیم و تاختیم از هر طرف خانمان خلق را تاراج و تالان ساختیم
1 دل من، شرح غم یار مکن گو نکنم آتش عشق پدیدار مکن گو نکنم
2 بره انده و تیمار مرو، وین تن من بستهٔ انده و تیمار مکن گو نکنم
3 گر مرا خسته وبیمار نخواهی کردن شرح آن نرگس بیمار مکن گو نکنم
4 پندی از من بشنو ای دل، تا بتوانی قصدآن ترک ستمکار مکن گونکنم
1 بزم طرب ساز و کن فراز در غم سادهٔ زیبا بخواه و بادهٔ درغم
2 خون سیاووش ریز در کف موسی قبلهٔ زردشت زن به خیمهٔ رستم
3 مطرب! چون ساختی نوای همایون گاه ره زیر ساز و گاه ره بم
4 باده همی ده مرا و بوسه همی ده بوسه مؤخر خوش است و باده مقدم
1 تو هم امروز بده بوسه به من کار امروز به فردا مفکن
2 بیش از این از بر من تند مرو بیش ازین بر دل من نیش مزن
3 عهد بستی که دل من شکنی بشکن عهد و دل من مشکن
4 شد کهن رسم رفیقآزاری نوجوانا بنه آیین کهن