بربوده دلم چشم از ملکالشعرا بهار قصیده 141
1. بربوده دلم چشم پر فنش
وان عارض چون ماه روشنش
...
1. بربوده دلم چشم پر فنش
وان عارض چون ماه روشنش
...
1. ای شوکت ای شکسته دل دوستان خویش
بر جان عاشقان مزن از هجر خویش نیش
...
1. ای خفته درین خاکدان رباط
چون طفل فروبسته در قماط
...
1. باز به پا کرد نوبهار سرادق
بلبل آمد خطیب و قمری ناطق
...
1. ملک ایران سر بسر در انقلاب است ای ملک
کشور جمشید و افریدون خرابست ای ملک
...
1. می فروهل زکفای ترک و به یکسو نه چنگ
جامهٔ جنگ فروپوش که شد نوبت جنگ
...
1. چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ
بر شاه روم تاختن آورد شاه زنگ
...
1. افتادهایم سخت به دام بلای گل
یارب چو ما مباد کسی مبتلای گل
...
1. آن اختری که کرد نهان چندگه جمال
امروز شد فروزان از مطلع جلال
...
1. ای بر گل سوری زده از مشک سیه خال
وز عود خط آراسته بر چینی تمثال
...
1. یکره از ری سوی لندن گذر ای پیک شمال
بر ازین شهر بدان شهر یکی صورت حال
...