گر خلوت و عزلت است از باباافضل کاشانی رباعی 145
1. گر خلوت و عزلت است سرمایهٔ تو
هرگز به ضلالت نرسد پایهٔ تو
...
1. گر خلوت و عزلت است سرمایهٔ تو
هرگز به ضلالت نرسد پایهٔ تو
...
1. افضل تو به هر حالی مغرور مشو
پروانه صفت به گرد هر نور مشو
...
1. ای دل ز غم جهان که گفتت خون شو
یا ساکن عشوه خانهٔ گردون شو
...
1. افضل درِ دل می زنی، آخر دل کو؟
عمری ست که راه می روی، منزل کو؟
...
1. دنیا به مراد رانده گیر، آخر چه؟
وین نامهٔ عمر خوانده گیر، آخر چه؟
...
1. ای پای شرف بر سر افلاک زده
وی دم همه از خلعت لولاک زده
...
1. ای دل به چه غم خوردنت آمد پیشه
وز مرگ چه ترسی، چو درخت از تیشه
...
1. گر مغز همه بینی و گر پوست همه
هان تا نکنی کج نظری، کوست همه
...
1. ای لطف تو در کمال بالای همه
وی ذات تو از علوم دانای همه
...
1. مستم به خرابات، ولی از می نه
نقلم همه نقل است و حریفم شئ نه
...
1. رندی باید، ز شهر خود تاختهای
بنیاد وجود خود برانداختهای
...
1. این نیست جهان جان که پنداشتهای
وین نیست ره وصل که برداشتهای
...