آثار آذر بیگدلی

صفحه 15 از 21
21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 گر دل جویی، هوات جویم ور جان طلبی، رضات جویم

2 شد گر چه جفایت آفت جان تا جان دارم جفات جویم

3 تا روز وفات، ای جفاجو مهرت طلبم، وفات جویم

4 کس چون ندهد سراغت از رشک خون گریم و از خدات جویم

1 دوسه روز شد که پیدا نه ای، از کجات جویم؟! بکسیت آشنایی نه، کز آشنات جویم

2 تو گرانبها دری، چون من بینوات جویم؟! وگرت کسی فروشد، ز کجا بهات جویم؟!

3 بهزار حیله اندر تو گریزم و گریزی ز من آنقدر بیاید که بصد دعات جویم

4 بوفا امیدوارم، ز تو وین عجب کز اول بجفا گرفته ای خو تو و، من وفات جویم

1 ما به خلد از سر کویت به تماشا نرویم به تماشا برود گر همه کس، ما نرویم

2 تا گل روی تو، در شهر تماشاگه ماست به تماشای گل از شهر به صحرا نرویم!

3 دوستان، دوست ازین مرحله رفت و، ز پیش رفت دل؛ ما برویم از پی او یا نرویم؟!

4 میهمانیم درین خانه به امّید وفا روی درهم مکش ای سست‌وفا، تا نرویم

1 گرش این جفاست امسال، همان بیار گویم سخنی که پاس یاری نگذاشت پار گویم

2 نشود دریغ یک دم تهی از رقیب بزمت که غم نهانی خود، بتو آشکار گویم

3 ننشست روز وعده نفسی و، رفت عمدا نگذاشت سرگذشت شب انتظار گویم

4 بودم فزون ز عالم، غم روزگار؛ اما غم یار کی گذارد؛ غم روزگار گویم؟!

1 جان میدهد جان، آن لعل خندان دل میبرد دل، آن عقد دندان

2 خوش آنکه گریم، چون ابرو بینم؛ آن غنچه لب را، زان گریه خندان

3 چون در برآرم، او را گذارم لب بر لب او، چون ارجمندان

4 هم من بدندان گیرم لب او هم او لب من گیرد بدندان

1 دی، رشته‌ای به گردنم آن شاه مهوشان افگند و برد چون سگم از پی کشان‌کشان

2 حسرت برد رقیب به وصلم، خدای را یک جرعه زان میم که چشاندی به وی چشان

3 راهم به دیر و کعبه فتاد و نیافتم جز دل، ز جای دیگر از آن بی‌نشان نشان

4 غلتان به خاک و خون من و، آن سرو خوش‌خرام رقصان میان لاله و گل است مست و سرخوشان

1 شاهی تو و، شاهان جهان همچو غلامان بوسند غلامان تو را، گوشهٔ دامان

2 نالان من و، در زمزمه مرغان چمن گرد گریان من و، در قهقهه کبکان خرامان!

3 خوش آنکه به هم درد دل خود بشماریم در سایهٔ دیوار من و، بر لب بام آن

4 گفتی: چه کنی چون ز میان تیغ برآرم؟! جز شکر چه آید ز من بی‌سر و سامان؟!

1 گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلطانان نشانده بر در دولت سرا، بی‌رحم دربانان!

2 نشسته جان‌فشانان بر سر راهش من و، ترسم که از من بگذرد با غیر، بر من دامن‌افشانان

3 مرا عهدی است با خوبان، بسی محکم؛ چه سود اما سر و کارم کنون افتاده با این سست‌پیمانان!

4 زنند اهل ریا بر میگساران طعن و، در محشر شوند آلوده‌دامانان، جدا از پاکدامانان

1 تو خسروی و، من سگت ای شاه خسروان هر جا روی تو، آیمت از پی دوان دوان

2 شب تار و، راهزن بکمین، راه پرخطر؛ غافل ز کاروان مشو، ای میر کاروان

3 افراسیاب عقل، گریزد بغار عجز؛ در کشوری که رستم عشق است پهلوان

4 با رشک غیر، پای وفایم ز کوی تو رفتن نمیگذارد و ماندن نمیتوان

1 نشسته میکشان، اهل هوس در خلوت جانان؛ مرا بیرون در باید کشیدن ناز دربانان

2 چه در شیر تو کافر کیش مادر کرده در طفلی که شیرین در مذاق آید تو را خون مسلمانان؟!

3 بتان ریزند اگر خونم، غم جانم نه؛ لیک از خون شود آلوده ترسم دامن این پاکدامانان

4 اگر در چاک پیراهن نمایی نار پستان را ز غیرت خون شود دل در درون نارپستانان

آثار آذر بیگدلی

21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی