آثار آذر بیگدلی

صفحه 17 از 21
21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 بزبان حال دارم، گله بینهایت از تو؛ چکنم نمیتوانم که کنم شکایت از تو؟!

2 بکش و بسوز یارا، دل دردمند ما را؛ بسزای آنکه دارد نظر عنایت از تو

3 مکن این قدر شکایت ز غمش دلا، مبادا که کند ببزم وصلش دگری حکایت از تو!

4 ز فراق غوطه در خون زدم و، ز ساده لوحی چکنم که باز دارم طمع حمایت از تو؟!

1 از غیر، ایمنم، که بود پاسبان تو خون من اینکه ریخته بر آستان تو

2 صد رنگ میوه داده نهالت، ولی چه سود زان میوه تر نکرد لبی باغبان تو؟!

3 این خط و خال، دشمن دین و دل من است؛ بر گوشه ی لب تو، و کنج دهان تو

4 خوش آنکه بشنوم سخنی راست یا دروغ من از زبان آنکه شنید از زبان تو

1 کی یار ریزد خون یار، آنگاه یاری همچو تو؟! آخر که از یاران بگو کرده است کاری همچو تو؟!

2 تازی تو گر رخش جفا، کی جان برند اهل وفا؟! مسکین شکاری کز قفا، دارد شکاری همچو تو؟!

3 خونم بریز ای سیم‌تن، چون کس نخواهد خواستن؛ خون گدایی همچو من، از شهریاری همچو تو!

4 از بس ز غم خون خوردنم، مشکل بود جان بردنم؛ ظلم است از غم مردنم، با غمگساری همچو تو!

1 غیر را خون دل از دیده روان است که تو خون ما ریزی و، ما را غرض آن است که تو

2 نشوی شهره بعاشق کشی اندر همه شهر آری آیین مروت نه چنان است که تو

3 بی سبب رسم و ره جور و جفا گیری پیش ور زنی بیگنهم تیغ، همان است که تو

4 کشته باشی ز ستم صید حرم تا دانی لیک بر طبع من این ظلم گران است که تو

1 صبح، مگر میدمد از کوی تو کز نفسش میشنوم بوی تو

2 توبه دهد بابلیان را ز سحر جادویی نرگس جادوی تو

3 سلسله ی شیفتگان غمت نگسلد از سلسله ی موی تو

4 دعوی خون، نشنود از من کسی روز جزا بینم اگر روی تو

1 حسرتم این است در دل، کز فراق روی تو چون سپارم جان، سپارندم بخاک کوی تو

2 رفتم از کوی تو گریان، لیک رشکم میکشد؛ کز سرشکم غیر خواهد جست راه کوی تو

3 دسته ی گل، صبح در دستت چو بینم در چمن بلبل از بوی گل افتد مست و من از بوی تو

4 رشک میکشتم، اگر خوی تو چون روی تو بود غیر را محروم از روی تو دارد خوی تو

1 این مزد قاصدی است که آید ز کوی تو کو را دوباره باز فرستم بسوی تو

2 هر کس کند ز دیدن روی تو منع من منعش نمیکنم، که ندیده است روی تو

3 ترسم ببزم غیر سراغت دهد کسی گر میرم از غمت، نکنم جستجوی تو

4 شادم که غیر اگر بردت از کنار من نتواند از دلم ببرد آرزوی تو

1 نمیکنم گله، اما ز بیوفائی تو بآن رسیده که آسان شود جدایی تو

2 خدای داند و، آن کز تو شد چو من نومید؛ که اعتماد نشاید بر آشنایی تو

3 ز خلف وعده، برندی چو من برآری نام؛ اگر چه شهره ی شهر است پارسایی تو

4 غمم فزود ز عذر تغافل تو، دریغ که شد شکسته ترم دل ز مومیایی تو

1 شد از دو چشم توام، چشم خونفشان هر دو؛ چه کرده اند، باین هر دو بنگر آن هر دو!

2 دو چشم نه، دوز بابل رسیده سحرورند؛ که باشد از فن هاروتشان نشان هر دو!

3 دو چشم نه، دو نکو نرگس گلستانند؛ که گشته در چمن دل نگاهبان هر دو!

4 دو چشم نه، دو بلا جاودان خونخوارند؛ که خورده خون کسان، گشته ناتوان هر دو!

1 ای که بخون من شدت، ساعد نازنین فرو دست فشان، که ریزدت خونم از آستین فرو

2 برده لبت ز شهد و مل، تلخی کام جزو و کل: تا ز تبسمت بگل میچکد انگبین فرو

3 شکر خط سیاه را، منع مکن نگاه را؛ تا نگرفته ماه را، هاله ی عنبرین فرو

4 هر که شبی بخوابگه، دید عیان رخت چو مه گفت که: ماه چارده آمده بر زمین فرو!

آثار آذر بیگدلی

21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی