آثار آذر بیگدلی

صفحه 14 از 21
21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 خوش آنکه از غم دل، حرفیش گفته باشم؛ حرفیش گفته باشم، حرفی شنفته باشم

2 خواهم ز بخت بیدار، روز و شبی که با یار تا شب نشسته باشم، تا روز خفته باشم

3 چون میکشیم باری، جرمم بپرس؛ شاید کاری نکرده باشم، حرفی نگفته باشم

4 چون سرمه ی سلیمان، آذر کشم بدیده زان آستان بمژگان گردی که رفته باشم

1 بود طریقه ی هوش، اینکه سر عشق بپوشم ولی چه سود که کرده است عشق، غارت هوشم؟!

2 گرم بهیچ خرید و، گرم بهیچ فروشد؛ بجان دوست که من دوست را بجان نفروشم

3 جفای خویش ببین و وفای من، که همیشه تو همزبان رقیبی و من ز شکوه خموشم

4 شکنج سلسله ی عنبرین و، طره ی مشکین؛ نهاد بند بپایم، کشید حلقه بگوشم

1 دردا که حریف راز دانم حرفی زد و کرد بدگمانم

2 بود آنکه نخست، خضر را هم اکنون شده دزد کاروانم

3 امروز فگند بر زمینم دی برد اگر بر آسمانم

4 دی، دوستر آنکه بودم از جان امروز شده است خصم جانم

1 فقیرم، غیر آن درگاه، درگاهی نمی‌دانم! غریبم، غیر راه کوی او، راهی نمی‌دانم؟!

2 قدی داری خرامان، نخل یا سروی نمی‌یابم؟! رخی داری فروزان، مهر یا ماهی نمی‌دانم؟!

3 نهانم کشت غیر و، دانم آگاهی ازین یارا که از آگاهیت آگاهم، آگاهی نمی‌دانم؟!

4 به کام دل، چو با اغیار عمری هم‌نشین باشی ز ناکامی من، یاد آیدت گاهی نمی‌دانم؟!

1 جانان نشسته تا من از شوق جان فشانم من ایستاده تا او گوید: فشان، فشانم!

2 مشکل کنم فراموش، از پرفشانی دام؛ صد سال اگر پرو بال در آشیان فشانم!

3 محمل گذشت، و اشکم خاکی نهشت؛ تا من بر سر چو بازآید آن کاروان، فشانم!

4 برنایدم، گر از دست کاری؛ ولی توانم، از آستین غباری زان آستان فشانم

1 آمد از راه و نشد فرصت دیدن چکنم؟! رفت و باید ستم هجر کشیدن چکنم؟!

2 از همان بزم، که کس ناله ی زارم نشنید؛ بایدم خنده ی اغیار شنیدن چکنم؟!

3 حلقه در گوش کشم، گر تو بهیچم نخری چون تو را نیست سر بنده خریدن چکنم؟!

4 زد بتیغ ستم و، بست بفتراکم و ماند بدلم حسرت در خاک طپیدن چکنم؟!

1 آه از دمی که روز جزا گریه سر کنم گریان در آن میانه برویت نظر کنم

2 تو فکر من نداری و، من غیر فکر تو؛ آن فرصتم مباد که فکر دگر کنم

3 آسان بود که بر سر رحم آرمت، ولی کو طاقتی که از سر کویت سفر کنم؟!

4 چون نیست دسترسی که نهم سر بپای تو در گوشه یی نشینم و خاکی بسر کنم!

1 درین گلشن چو شاخ گل، سرا پا گوش بنشینم فغان بلبلی تا نشنوم، خاموش بنشینم

2 فریبم میدهی از وعده ی فردا، که باز امشب بصد امیدواری در رهت چون دوش بنشینم

3 مکش زین بیش، ای سرو سهی از غیرتم، تا کی تو در آغوش غیر و، من تهی آغوش بنشینم

4 بمحشر تا نیاموزند از من میزبانی را چو بینم دادخواهان تو را خاموش بنشینم

1 خوش آنکه شبی با تو سخن گویم و گریم! تو بشنوی و خندی و من گویم و گریم!

2 گر در چمنم، سوی قفس بینم و نالم؛ ور در قفسم، حرف چمن گویم و گریم!

3 رضوان چو دهد نار جنان، سیب بهشتم؛ نستانم و پستان و زقن گویم و گریم!

4 گر روز و شبی، قامت و زلف تو نبینم؛ سرو چمن و مشک ختن گویم و گریم!

1 شب عید است، در میخانه باید بستر اندازیم که پیش از صبح، ساقی را نظر بر منظر اندازیم

2 بجنگ زاهدان، لشکر کشد پیرمغان فردا بیا ما نیز خود را در میان لشکر اندازیم

3 بغارت چون گشاید دست، دست افشان غزل خوانیم بمسجد چون گذارد پای، پاکوبان سراندازیم!

4 دبیران فلک را، چون قلم نتوان گرفت از کف؛ بیا کز برق می آتش درین نه دفتر اندازیم

آثار آذر بیگدلی

21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی