آثار آذر بیگدلی

صفحه 12 از 21
21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 دلم، از بی‌کسی می‌نالد و، کس نیست دمسازش؛ چو مرغی کو جدا افتاده باشد از هم‌آوازش!

2 همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی که خون می‌ریزد از بال کبوتر وقت پروازش

3 بر آن در شب ز غوغای سگان بودم به این خوشدل که در بزمش چو غیری خنده زد نشنیدم آوازش

4 به ظاهر از لبش خوردم فریب خنده، زین غافل که پنهان خون مردم می‌خورد چشم فسون‌سازش

1 به من باد صبا در پرده گوید کاش پیغامش که از غیرت دهم جان بشنوم از غیر چون نامش

2 خدا را ای رقیب امشب ز افسونی که می‌دانی بگو شاید بخوانم تا کنم با خویشتن رامش

3 من از شوق گرفتاری گشودم بال و پر همدم تو پنداری که می‌خواهی رهایی یابم از دامش

4 ره عشقی که من در پیش دارم نیست پایانش که گمگشته است در هر گام خضری در بیابانش

1 مهی، که مایه ی شادی عالم است غمش بود شکایت بسیار من، ز لطف کمش

2 مرا فراق وی آن روز کشت و، میترسم که روز حشر بقتلم کنند متهمش!

3 منش ستمگری آموختم، ندانستم که من نخست دهم جان بخواری از ستمش

4 فگند تیغ و یم سر بپای او، شادم که بر نداشتم آن روز هم سر از قدمش

1 از اسیران خود آن شه بی‌خبر بگذشت حیف بی‌خبر از دادخواهان، دادگر بگذشت حیف

2 غافل آمد یار و، غافل از نظر بگذشت حیف؛ بی‌خبر آمد خوش، اما بی‌خبر بگذشت حیف

3 شب بر آن در خفتم و، غیرم به خلوت ره نداد؛ بر من امشب هم چو شب‌های دگر بگذشت حیف

4 از دعاهای سحر، گفتم علاج غم کنم؛ سر به زانوی غمم ماند و، سحر بگذشت حیف

1 مشکل که برم من جان، آسان چو تو بردی دل؛ دل بردن تو آسان، جان بردن من مشکل!

2 صیاد ز بی رحمی، زد تیری و پنهان شد؛ نگذاشت بکام دل، در خاک طپد بسمل

3 در حشر چو برخیزم، در دامنت آویزم؛ صد فتنه برانگیزم، کز من نشوی غافل!

4 لیلی، بفراز تخت، آسوده چه غم دارد؟! افتاده بره مجنون چون گرد پی محمل!

1 ای ساربان خدا را، آهسته رو به منزل کز هر طرف اسیری مانده است پای در گل

2 جمعی ز وصل سوزند، خلقی ز هجر میرند؛ ای وای اگر زمانی، بیرون روی ز محفل

3 با آن لبِ شکرریز، با آن نهال نوخیز؛ تا رفته‌ای ز گلشن، ای نازنین‌شمایل

4 هر غنچه ز اشتیاقت، چشمی است مانده در ره هر سرو از فراقت، پایی است رفته در گل

1 بی تو چو می در قدح ریزم و شکر بجام خون بود آن در جگر، زهر شود این بکام

2 قد چو فرازی بباغ، رخ چو فروزی ز بام سروی و سرو بلند، ماهی و، ماه تمام!

3 بر سر کویت مریز، خون مرا کی رواست کشتن صید حرم، خاصه به بیت الحرام؟!

4 روز و شب از شوق وی، بر سر راهم که کی؛ قاصد فرخنده پی، آید و آرد پیام

1 یک قطره خون، ز تیغ بتان وام کرده ام؛ در سینه جای داده دلش نام کرده ام!

2 رشکم کشد، که میشنوم صبح از رقیب درد دلی که شب بتو پیغام کرده ام

3 صیاد اگر ز رحم مرا کشته، دور نیست؛ تأثیر ناله یی است که در دام کرده ام!

4 تو در کمین صید دل من نشسته یی من در گمان، که بلکه تو را رام کرده ام!

1 منت جفا ز وفا برگزیده آمده ام! تو را گمان که وفایت شنیده آمده ام؟!

2 مرا چه بیم ز کشتن دهی؟! که من خود را بر آستانه ی تو کشته دیده آمده ام!

3 ز دست من چه کشی دامن؟ این همان دست است که من ز دامن خوبان کشیده آمده ام

4 در قفس، برخ من مبند؛ آن مرغم، که فصل گل، ز گلستان پریده آمده ام!

1 در قفس خود را بیاد آشیان انداختم ناله سر کردم که آتش در جهان انداختم

2 با کمال ناامیدی، حرف وصل یار را آنقدر گفتم، که خود را در گمان انداختم

3 مطرب از فرهاد و مجنون، حرف عشقی میزند من هم از خود داستانی در میان انداختم

4 ترک مطلب تا نکردم، ناله تأثیری نکرد چشم پوشیدم، خدنگی بر نشان انداختم

آثار آذر بیگدلی

21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی