نکهتی امشب از آن زلف دوتا از آذر بیگدلی غزل 121
1. نکهتی امشب از آن زلف دوتا میخواستم
این قدر همراهی از باد صبا میخواستم
...
1. نکهتی امشب از آن زلف دوتا میخواستم
این قدر همراهی از باد صبا میخواستم
...
1. اگر نه احتراز از شادی اغیار میکردم
به هرکس میرسیدم، شکوهای از یار میکردم
...
1. نمیگویم نمیکردی اگر شادم چه میکردم؟!
بغم خود را، اگر عادت نمیدادم چه میکردم؟!
...
1. در آن ساعت که به گرد تو ای خودکام میگردم
دعا میگویم و، آماده دشنام میگردم!
...
1. شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛
روزی که از آن روز کنم یاد ندیدم
...
1. نیم غمگین، ولی خود را غمین از بهر آن دارم؛
که تا ذوق غم عشق تو، از مردم نهان دارم
...
1. گر روی تو بینم و بمیرم
سهل است، باین گنه مگیرم
...
1. غمین، چند از برت با چشم خون آلود برخیزم؟!
رها کن، تا جمالت بینم و خشنود برخیزم!
...
1. زنده کی از برت ای جان جهان برخیزم؟!
مگر آن دم که سپارم بتو جان برخیزم!
...
1. شبی کت، غیر هم بزم است، اگر بیرون در باشم
از آن بهتر که پیشت باشم و با چشم تر باشم
...
1. خوش آنکه از غم دل، حرفیش گفته باشم؛
حرفیش گفته باشم، حرفی شنفته باشم
...
1. بود طریقه ی هوش، اینکه سر عشق بپوشم
ولی چه سود که کرده است عشق، غارت هوشم؟!
...