1 الا ای سبز طاوس مقدّس ز سر سبزیت عکسی چرخ اطلس
2 زمین و آسمان گرد و بخارت کواکب بر طبق بهر نثارت
3 دو عالم گرچه عالی مینمودست دو چشمهای هستی تو بودست
4 چو عکس تست هر چیزی که هستند چو فیض تست هر نقشی که بستند
1 الا ای منطق طیر معانی زبان جملهٔ مرغان تو دانی
2 چو چندین میزنی بانگ و لاغیر بنطق آور سخن از منطق الطیر
3 بگو تا بلبل مست طبیعت کند بار دگر ساز صنیعت
4 چو زنجیر سخن درهم فتادست ز یک یک حلقه در درهم گشادست
1 الا ای شاخ طوبی شکل چونی چو شاخی می مکن این سرنگونی
2 بشرق وغرب بگذشته چو برقی ولیکن تو برون غرب و شرقی
3 تو در مشکوة حسنی چون چراغی چراغ شاخسار هشت باغی
4 چو از نور دو کونی چشم روشن ترا زیتونهٔ قدسست روغن
1 الا ای شهسوار رخش معنی بفکرت بحرگوهر بخش معنی
2 بهر گوهر که تو منظوم کردی جهانی سنگدل را موم کردی
3 چو تو موم آوری از سنگ خارا کنی از موم شمعی آشکارا
4 چنان پیدا کنی آن شمع روشن که از شمعت شود صد جمع روشن
1 الا ای سبز طاوس مقدّس ز سر سبزیت عکسی چرخ اطلس
2 زمین و آسمان گرد و بخارت کواکب بر طبق بهر نثارت
3 دو عالم گرچه عالی مینمودست دو چشمهای هستی تو بودست
4 چو عکس تست هر چیزی که هستند چو فیض تست هر نقشی که بستند
1 یکی چابک کنیزک داشت کوچک که حسنا بود نام آن کنیزک
2 ببالا همچو سرو جویباری بلنجیدن چو کبک کوهساری
3 رخی چون ماه و زلفی همچو عنبر بری چون شیر و لعلی همچو شکر
4 چو چشم سوزنش کوچک دهانی بسان رشتهیی او را میانی
1 چه گلرخ دایه را جان داده میدید میان خاک و خون افتاده میدید
2 نبودش تاب آن بیداد و خواری برآورد از جهان فریاد و زاری
3 کتان سنبلی بر تن بدرّید چو گل بر خویش پیراهن بدرّید
4 ز خون نرگسش گل گشت هامون شد از شبرنگ چشمش خاک گلگون
1 نشسته شاه رومی همچو جمشید بسر برافسری روشن چو خورشید
2 بزرگان و وزیران معظّم همه بر پای مانده دست برهم
3 ز یک سو نو خطان استاده بر راه ز یکسو امردان باروی چون ماه
4 ببردر، امردان دیبای زربفت سر هریک ز تاب باده پر تفت
1 درآمداِکدشی دوشیزه ناگاه پریشان کرده مشک تازه بر ماه
2 نگاری دستیارش شوخ دیده خط سرسبزش از گل بر دمیده
3 خطی آورده بر لعل شکرخای گل گرد رخش را خار در پای
4 بُت گلرنگ راه خارکش زد بنوک خارراهی سخت خوش زد
1 ز شهرآرای چون بگذشت یک ماه بسوی باغ شد یکماه آن شاه
2 برون از شهر باغی داشت خسرو که در خوبی بهشتش بود پس رو
3 کشیده سی چمن، در روضهٔ او فگنده گل، عرق در حوضهٔ او
4 چه حوضی، روشنی آفتابش گلابی در عرق اِستاده آبش