8 اثر از خسرونامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرونامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / خسرونامه عطار نیشابوری

خسرونامه عطار نیشابوری

1 برامد نالهٔ کوس از در شاه بجوش آمد چو دریا کشور شاه

2 ز عالم، بانگ زرّین نای برخاست ز بانگ نای،‌دل از جای برخاست

3 جهان در زیر گرد ره نهان شد همه خاک زمین بر آسمان شد

4 بدین کردار، تاج پادشاهان سپه میراند تا دشت سپاهان

1 الا ای مرغ پیش اندیش چالاک ز دنیا چند خواهی برد خاشاک

2 غریبستان دنیا جای تو نیست قبای خاک بر بالای تو نیست

3 چو در بستان گل بشکفته داری چو در دریا دُر ناسفته داری

4 بسوی من ازان گل دستهیی آر مرا زان درّ موزون رستهٔ آر

1 بآخر خسرو از وی ره نشان خواست وداعش کرد و میشد بر نشان راست

2 چو القصه از آنجا درکشیدند بکوه و آب و جسری در رسیدند

3 دهی خوش بود صحرا و سر کوه دهی پر نعمت و خلقی بانبوه

4 سوی ده رفت با یاران بهم شاه بخواست از اهل ده یک مرد همراه

1 الا ال عندلیب شاخ بینش وشاق گلستان آفرینش

2 اگرچه در سپاهان و عراقی بترکی گوی قول بی نفاقی

3 چو در حلقت هزار آواز داری بترکی و بتازی راز داری

4 گلی داری بترکستان گرفتار بترکی لایقت زانست گفتار

1 چنین گفت او که کرد از وی روایت کسی کو بود راوی حکایت

2 که چون خسرو ز رنج و غم بیاسود همیشه شادمان و کامران بود

3 نیاسود از سرود رود ونخجیر نه از جام می و نز نغمهٔ زیر

4 بدینسان تا که شد بسیار سالش نیامد هیچ نقصان در کمالش

1 بگفت این وز پیش شاه برخاست وداعش کردو بهر راه برخاست

2 بآخر چون بترکستان رسید او سرای و قصر شاه چین بدید او

3 بسی درگرد آن منظرنگه کرد نشان آنجا که خواست آنجایگه کرد

4 ببود آنروز، تا شب گشت نزدیک کواکب روشن و شب گشت تاریک

1 الا ای هدهد زرّین پر عشق تویی نامه برو نام آور عشق

2 ببر این نامه و عزم سبا کن ولی افسر بنه منصب رها کن

3 چه میگویم سلیمانی چو برخاست اگر منصب کنی آید ترا راست

4 سلیمانت طلب داشت از جهانی که تو غایب شدی از وی زمانی

1 الا ای موی مشکین رنگ آخر شدم مویی نیم از سنگ آخر

2 الا ای مشکموی افتادهام من چو موی تو بروی افتادهام من

3 منم چون موی تو در چین نشسته تو در رومی کمر بر موی بسته

4 چو مویی گر رسم ای دوست با تو برون آیم چو موی از پوست با تو

1 چوصبح پرده در از پرده دم زد عروس عالم غیبی علم زد

2 دم عیسی از آن زد صبح خوش دم که بویی داشت از عیسی و مریم

3 چو شد از شمع این پیروزه گلشن جهان را چون چراغی چشم روشن

4 دو خادم دشمن شهزاده بودند وزو در سختیی افتاده بودند

1 زمانی بود گل چون ماه در میغ برشه رفت با کرباس و با تیغ

2 که خون من بریز اکنون بصد سوز که تا چون زنده مانم بیتو یک روز

3 بگفت این و هزار اشک جگر گون بمه بر ریخت و مه را کرد پرخون

4 چو گرد از چشم هر دم میسترد آب ز رود چشم گل پل را برد آب

آثار عطار نیشابوری

8 اثر از خسرونامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرونامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.